-
مسافرت ۲
شنبه 11 فروردین 1403 17:22
از مسافرت برگشتم رفتم حمام دوش گرفتم و لباس ها رو ریختم توی ماشین که شسته بشه و یه کم وسایل کوله پستی رو جابه جا کردم. الان نشستم و یه کم استراحت میکنم . با اینکه سخت بهم گذشت اما در کل تجربه خوبی بود سخت از این لحاظ که من ادم مسافرت گروهی نیستم. و فقط میتونم تا یه روز بیرون بچرخم شب هر جا باشم باید برگردم به لونه م...
-
مسافرت
جمعه 10 فروردین 1403 09:26
بالاخره یه جوری تونستم با خانواده مادرم بیام مسافرت مورچه نیومد چون پول نداشت اینام با من گفتن همه چی می بریم که خرید نکنیم و ارزون در بیاد خب الان که وسط مسافرتم میبینم چه بی خود هست با اینکه ناشکر نیستم اما خب وقتی نتونستی بری یه رستوران غذای محلی شهر اینا رو بخوری بری تو بازار چهار تا خرید کنی پس مسافرت به چه دردی...
-
مورچه
سهشنبه 7 فروردین 1403 10:27
مورچه تو تاوان کدوم گناه من هستی ؟ خدا بخاطر کدوم گناه تو رو انداخت به جون من ؟ دل کی رو شکستم یا چکار کروم که باید با زندگی پرچالش و سخت با تو جوونی م هدر بره؟ یه روز احساس نکردم تو شوهر هستی حتی یه روز همش در حال نقشه و زرنگ بازی و کلک و نمایش هستی فکر میکنی من نمیفهمم تمام حرفای دروغ فیلم هایی که بازی میکنی همه چی...
-
مسافرت
دوشنبه 6 فروردین 1403 04:02
مادرم اینا میخوان برن مسافرت یه نفر جا دارند خیلی دلم میخواد باهاشون برم چون به امید مورچه باشی صد سال دیگه م جایی نمیبره اما میترسم بهشون بگم من میام اخه اون بار قبلی مادرم پشت سرم گفته بود اگه این بیاد من نمیام این شوهر داره بدون شوهر کجا بیاد . الانم میترسم بگم غش و ضعف کنه و نزاره برم باهاشون باید فکر کنم برم خوش...
-
گلزار
یکشنبه 5 فروردین 1403 20:38
امروز عصر دلم گرفته بود فکر کردم کجا برم جایی پیدا نکردم رفتم قبرستان ..پشت امامزاده ش یه قسمت قدیمی داره که پدر برزگ پدرم خاک شده رفتم گشتم و قبرش رو پیدا کردم و براش فاتحه خوندم .سال ۱۳۵۰ از دنیا رفته بود.خیلی سال بعد من به دنیا اومدم یعنی روح ها متوجه میشن من کی بودم اومدم سرخاکش؟؟؟ دعا کردم و ازش طلب کردم برام دعا...
-
برنامه سال جدید
یکشنبه 5 فروردین 1403 10:32
یکی از برنامه هام برا سال جدید قطع ارتباط با خیلی ها هست. میدونید بخاطر دو تا دلیل شایدم سه تا دلیل یکی همه دوستای من همیشه اون که وقت و پولش هدر میره من هستم. همش اونها میان خونه من همش اونها از من کمک میخوان همش اونها از من پول قرضی میخان من وقتی بیمارستان بودم درسته اگه هم میخواست کسی بیاد قبول نمیکردم که با زحمت...
-
کوچه
شنبه 4 فروردین 1403 19:20
امروز داشتم میرفتم خونه مادرم اونجا خیلی کوچه در کوچه هست و راه کوچه ای خیلی داره بعد یه کوچه داره ازش میترسم خلوته و خیلی قبل وقتی از اونجا میرفتم مرد مزاحم توش زیاد بود الان رفتم صدا یه موتور رو شنیدم از پشت سر قلبم به تپش افتاده و ایستادم و رو رو کردم صبر کردم موتوری رفت بعد خودم رفتم خیلی ترسناکه تو کوچه داری میری...
-
زنان
شنبه 4 فروردین 1403 02:46
وقتی میبینی یکتا ناصر که یه ادم اجتماعی هست و سالهاس روز پا خودش بوده کار کرده و تحصیلات داره چهره داره خانواده خوب داره میاد میگه سالها کتک خوردم دم عیدی هم شوهره با اینکه میبینه مادر با این بچه وابسته هست و بچه رو میبره مسافرت و مادر بچه سه چهار روز با گریه و التماس و تهدید موفق نمیشه بچه پیشش برگرده و چند روزه...
-
اولین جمعه
جمعه 3 فروردین 1403 18:46
تو بلاک اسکای داشتم وبلاک میخوندم دیدم یکی یه شعر نوشته و پایینش اسم و فامیل شاعر رو نوشته لود یه اسم خاص بود از اون اسم های تک برام آشنا بود یه دفعه یادم اومد قدیما یه کلاس میرفتم یه دختر بود همین اسم و فامیل بود و گوگل زدم و دیدم همون فرد هست و چهره ش همون بود دقیقا اون موقع هم متن ادبی مینوشت و الان اونقدر معروف...
-
هدیه دلنشین
جمعه 3 فروردین 1403 00:42
من هدیه تو زندگیم زیاد نگرفتم اما همین تعداد که بهم دادن برام ارزشمند هست مخصوصن وقتی تازه رفتم تو جامعه و برا اولین برا یه کارخونه موتور کار میکردم یه کارخونه بزرگ که الان دیگه فعالیت نداره دو سه هفته بود که رفته بودم روز زن بود همه خانم ها رو صدا کردن منم صدا زدن شاید سی نفر خانم صاحب شرکت که الان چهره ش رو یادم...
-
پرنده
پنجشنبه 2 فروردین 1403 16:27
پرنده که پیدا کردم انگاری مریض هست یه چشمش سالم هست و یه چشمش دورش قرمز هست و وقتی هم که تو قفس هست یه طرفه بال میزنه کسی میدونه مشکل چشمش چی هست؟ چی بهش بدم خوب بشه؟؟ درمان داره؟ فکر کنم چون مریض بوده صاحبش ولش کرده اگه کسی اطلاعاتی داره برام کامنت بزارید ممنون
-
همه چی درباره مورچه
پنجشنبه 2 فروردین 1403 04:03
نمیدونم از کجا بنویسم اما الان حس منفی سراغم اومده با اینکه میدونم اول سال هست و باید گذشته رو ول کرد و به امید روزای خوب بود اما مگه میشه این همه ناراحتی یه دفعه فراموش بشه. از قبل ازدواج خیلی سختی داشتم بخاطر جو خانوادگی مالی ..... همه امیدم به ازدواج بود که اونم خیلی سخت میگذره الان امیدم به مرگ هست یعنی اون دنیا...
-
سال جدید مبارک
چهارشنبه 1 فروردین 1403 23:48
بازم سال جدید رو تبریک میگم صبح یه پرنده کوچیک تو حیاط پیدا کردم و از دو تا از همسایه ها پرسیدم و اونها گفتن برای اونها نیست نمیدونم چطور میتونم صاحبش رو پیدا کنم و پرنده رو بهش برگردونم چون ممکنه الان صاحب پرنده نگران پرنده باشه حتی رفتم بیرون یه کم ایستادم که از همسایه کسی بیرون میاد دنیال پرنده که کسی نیومد ....
-
سال جدید
چهارشنبه 1 فروردین 1403 23:43
تو سال جدید برا همه برکت خیر میخام شادی و جوونه زدن دوباره رو میخام روح در گذشتگان غرق نور باشه و زنده ها هم غرق شادی عید مبارک همتون
-
روز آخر سال
سهشنبه 29 اسفند 1402 06:26
میخام یه کم بخوابم بعد بیدار شدم نرده ها رو تمیز کنم و جارو برقی باشم و سفره هفت سین رو بندازم البته سفره هنوز سمنو نداره امسال کسی برام سمنو نیاورده. شاید مادرم داشته باشه. مورچه هم نیم ساعت پیش رفت دنبال کار کلی روز اومد و رفت نمیرفت جدی دنبال کار .حالا و اخر سالی که دیگه کار پیدا نمیشه رفت دنبال کار خواستم بگم نرو...
-
دو روز تا اخر سال
دوشنبه 28 اسفند 1402 07:01
امروز دو شنبه هست و چهارشنبه میشه یک فروردین البته اگه اشتباه نکنم هنوز نرفتم ببینم عید چه ساعتی هست همیشه اولین ها برام مقدس بوده اولین رو که بهار میشه فصل زیبایی که خیلی دوستش دارم امیدوارم امسال واقعن خدا کمک کنه و خودم هم یه راه خوب پیدا کنم که درامد داشته باشم درامد خوب و درست امسال نتونستم برا سال جدید لباس بخرم...
-
همه ازم پول قرض میخان
شنبه 26 اسفند 1402 20:16
از جهت علم روان شناسی اگه بخواهی بررسی کنم نمیدونم به کجا میرسم همه بیشتر دوستان من و اطرافیان من از من پول قرض میخان پیامهای دوستان که باز میکنم حداقل دو سه باری پول قرض خواستن قدیما که سرکار بودم بیشتر بود اما الان بازم هست من خیلی وقته بخاطر عمل که انجام دادم سرکار نرفتم اما اونها فکر میکنند چون من شوهر دارم به...
-
یادم میاد
شنبه 26 اسفند 1402 17:21
دو سه تا موضوع هست که وقتی یادم میاد البته قبلن الان که خیلی وقته دیگه برام مهم نیست قبلن کلی ناراحت میشدم. شده جایی باشید مثلن جایی که بدونید طرف باهاتون خوبه اما یه دفعه کامل رک بهتون بگه برو بیرون برام اتفاق افتاده مثلن خونه یکی از اقوام که باهاش خیلی دوست بودم روضه بود بعد دخترش خیلی اصرار کرد که بمونم منم ماندم...
-
ماه رمضان
پنجشنبه 24 اسفند 1402 23:35
برنامه زندکی پس از زندگی رو خیلی دوست دارم با اینکه زیاد فرصت نمیکنم کامل ببینمش اینکه بهم امید میده از جهانی که ازش بی خبر هستیم کلی جای خوشی داره برام با اینکه وقتی میری اینستا نظرات مثبت و منفی زیادی درباره ش هست و دچار تردیدم میکنه ... یه کتاب بود درباره روح و دنیای بعدی کتاب مشهوری هم هست یه جاش نوشته بود یه جای...
-
دختر خوانده
سهشنبه 22 اسفند 1402 04:37
نیلوفر شهیدی یه فیلم از خودش و دختر خوانده ش توی اینستا پست کرد چقدر عالی بود پر از حس خوب واقعن حیف اون دختر کوچولو بود که بدون سرپرست بزرگ بشه . خیلی هم هر دوشون چهره هاشون شبیه به هم هست . آرزو میکنم کنار هم خوش باشن . خدا به منم کمک کنه منم یه مادر بشم .... شب اول ماه رمضان دعا میکنم و یاد میکنم همه اموات که رو...
-
زندگی
چهارشنبه 16 اسفند 1402 07:30
بیدارم که یکی دو ساعت دیگه برم کلاس گلیم بافی اگه بخوابم دیگه نمیتونم برا دو سه ساعت دیگه بیدار بشم همسایه بغلی ای وی اف کرده اسم دکتر دندانپزشک درمانگاه هم سینا امینیان بود گفتم بنویسم یه کم بگذره بعدن ببینم کارش چطور بود .
-
خسیسی
یکشنبه 13 اسفند 1402 18:56
دیشب توی اینستا یه پیج دیدم یه آدم میرفت به بقیه میگفت کمک کنید و غذا بدهید و هر که غذا میداد یا کمکش میکرد بهش موبایل میداد و یه کلیپ قشنگ هم داشت دو تا بچه مثل ده ساله دو تا پسر رفتن یه پاکت گرفتن و غذا شون رو نصف کردن باهاش اونم به هر دو تاشون پول داد تو ذهنم گفتم یعنی اگه یکی به من بگه کمک میخوام و اینا من برخوردم...
-
حال بد
جمعه 11 اسفند 1402 03:12
رفتم وسایل گلیم بافی رو اوردم از قبل بعصی هاش رو داشتم یه کم نخ خریدم گفتم تو خونه گلیم بافی کنم بعد حداقل گلیم بافی کنم اما نتونستم ببافم یه کم بلد بودم اما چله کشی خیلی سخت بود و بد در اومد بازم یه کم بافتم دیدم درست نمیشه منم مجبور شدم رهاش کنم و شکافتم نخ ها رو الانم گریه م گرفته یعنی گریه بدون اشک خب خدا الان...
-
لایف زندگی
سهشنبه 8 اسفند 1402 22:36
اگه بخوام یه کم تحول به خودم بدهم باید چکار کنم اول باید ایراد های خودم رو پیدا کنم یک چرا من خیلی وقته کتاب نخوندم؟نه کتاب مجازی یا کتاب دیگه ای شاید امسال یه کتاب خونده باشم دو چرا خونه م رو قشنگ نمیکنم میدونم کار خونه زیاده اما من خونم رو زیبا نمیکنم سه چرا همش دنبال پولم اونم که از من فراری چهار چرا پیاده روزی...
-
برف اومد
سهشنبه 8 اسفند 1402 15:21
بالاخره شهر ماه هم برف واقعی اومد دیگه نا امید شده بودم اما برف اومد که امسال هم این زیبایی رو ببینم خیلی بین برف و بارون برف رو دوست دارم. جواب از یو ای هم منفی شد . از آزمایشگاه که جواب رو گرفتم رفتم تو کتابخونه محل تو حیاطش نشستم و همینجور الکی فکر کردم و کلی با خودم تصمیم گرفتم که ناراحت نباشم . اما ناراحت موندم و...
-
یکشنبه ترسناگ
چهارشنبه 2 اسفند 1402 00:22
یکشنبه ای که گذشت بدترین یکشنبه عمرم بود اونقدر بد احساس شکست و حال خرابی دارم که شاید یکی از تجربه های افتضاح عمرم بود با اینکه دو سه روز میگذره هنوز شوک هستم و تا یادم میاد گریه م میگیره. نمیخام کامل اینجا درباره خاطره بدم بنویسم میخام فراموش کنم اون روز رو اما من احمق رفتم با مورچه کار کنم فکر کردم مورچه اهل کارها...
-
کار مورچه
دوشنبه 30 بهمن 1402 02:09
کاش تو کار داشتی صبح ها عاشقانه ازت خدا حافظی میکردم و تو میرفتی سرکار و من خونه رو مرتب میکردم لباس ها رو می شستم غذا درست میکردم تا تو از سر کار بیایی خونه و با هم شام بخوریم و قند تو دلمون اب بشه . اما مورچه از کار خوشش نمیاد .. دوست نداره بره سرکار اوف برای من کار مورچه و سر کار ثابت رفتنش دیگه واقعن داره یه رویای...
-
اسنپ
چهارشنبه 25 بهمن 1402 00:35
امروز با دوستم سوار اسنپ شدیم یه دفعه سر اینکه ما کارتن داشتیم و با دوستم دعوا کرد و گفت ماشین برا بار نیست شما اگه میگفتی بار داری من نمیاومدم دوستم هم جوابش رو میداد اینم تقریبا سنش بالا بود قاطی کرد وسط راه جاده شهرک صنعتی بودیم از اون جاده ها که هر هزار ساعت یه ماشین رد میشه وایساد گفت پیدا بشید گفتم آقا برو من...
-
فیلم ۲
یکشنبه 22 بهمن 1402 23:10
از موقع ای یو ای خیلی کار نمیکنم یعنی کار خونه انجام نمیدم انگار چند روز اول رو باید استراحت نسبی داشت منم استراحت نسبی رو با استراحت مطلق تبدیل کردم خخخخخ دیروز دو تا فیلم دیدم .اونقدر غصه خوردم برا یکیش که زار زار گریه میکردم فیلم شخصیت مختلف داشت دو تا ش برادر دو قلو کوچیک بودن مثلن حدود ۱۲ یا ۱۱ سال که فقط یه مادر...
-
قوتبالیست ها را چگونه میشناسیم
پنجشنبه 19 بهمن 1402 12:52
مهدی قائدی رو از وقتی متاهل شد و از روی زنش ستاره میشناسم طارمی رو از دوستیش با سحر قریشی میشناسم سعید عزت اللهی رو از روی دوستی با ترلان پروانه میشناسم سردار آزمون رو از ماجرای ازدواجش با آناهیتا دختر ارایشگر تهرانی میشناسم قوچان نزاد رو هم با خواهر ساره بیات میشناسم یعنی وقتی ازدواج کرد شناختم جواد کاظمیان با اینکه...