زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

یه روز دیگه

این هفته خوشبختانه کلی بسته ارسالی داشتم که همش رو تا امروز که اخر هفته بود خیلی شیک و مجلسی طور به قول نقی معمولی فرستادم رفت خونه صاحبهاش  انشاالله که به سلامتی از لباسهام استفاده کنند 

عصر هم منا میخواست بره تولد دختر خاله ش چند تا عکس بگیره همش میگفت میترسم نورش رو خراب کنم منو برد اونجا و دوربین و داد دست من منم فرت   فرت از همه عکس گرفتم ...عکس هاش عالی دراومد از خودم راضیم 

خدایا هوا خیلی بد شده اعصابم خراب میشه تو هوای گرم خدایا کرونا ر  تحمل کنیم یا هوای مزخرف رو 

اخ چی میشد همه چی عالی بشه 

فردا روز مهمیه

فردا یه روز مهم تو زندگیه ..که جواب و نتیجه هر چی باشه مطمئنم اگه خوب باشه تا یه مدت روم اثر خوب داره و اگه منفی باشه حسابی حالم رو خواهد گرفت ...خدایا خودت کمک کن .

لباسها رو ریختم تو ماشین لباسشویی و یه چایی برای خودم ریختم و داشتم فکر میکردم به فردا ..


چرادلم گرفته

نمیدونم چرا دلم گرفته ..وقتی دلم میگیره تنها راهی که بلدم اینه که برم بگیرم بخوابم ...بخوابم و بخوابم 

ماه درخشان بود

امشب که داشتیم شام برای بابام میبردیم یه لحظه چشمم به ماه خورد وااای که چقدر درخشان بود حالا دلیل علمی داشت و نمیدونم اما زیبا بود اگه مثلن توی دشت قشنگ بهش نگاه میکردیم قطعن از زیباییش صد برابر بیشتر لذت میبریم 

امروز نمیدونم چرا اینقدر گرسنه بودم هر چی دم دستم بود رو میخوردم اما بازم گرسنه  بودم .

یه نفر دو تا سفارش شلوار داد که شنبه به امید خدا ارسال میکنم براش 

برای اینکه سود زیادی رو لباسها نیست اما نمیدونم چرا ذوق میکنم 

خدا برکت بده