زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

روز آخر سال

میخام یه کم بخوابم بعد بیدار شدم نرده ها رو تمیز کنم و جارو برقی باشم و سفره هفت سین رو بندازم البته سفره هنوز سمنو نداره  امسال کسی برام سمنو نیاورده. شاید مادرم داشته باشه.

مورچه هم نیم ساعت پیش رفت دنبال کار 

کلی روز اومد و رفت نمیرفت جدی  دنبال کار .حالا و اخر سالی که دیگه کار پیدا نمیشه رفت دنبال کار 

خواستم بگم نرو جایی پیدا نمیشه اما گفتم بزار بره همین که دید دستش خالی هست و زشته دم عیدی دید کار همچین بد نیست .

کاش مورچه کار رو دوست داشت اما 


دو روز تا اخر سال

امروز دو شنبه هست و چهارشنبه میشه یک فروردین البته اگه اشتباه نکنم 

هنوز نرفتم ببینم عید چه ساعتی هست 

همیشه اولین ها برام مقدس بوده 

اولین رو که بهار میشه 

فصل زیبایی که خیلی دوستش دارم 

امیدوارم امسال واقعن خدا کمک کنه و خودم هم یه راه خوب پیدا کنم 

که درامد داشته باشم درامد خوب و درست   

امسال نتونستم برا سال جدید لباس بخرم 

خیلی دوست داشتم لباس میخریدم و اما خب یه کم دست مورچه خالیه 

و خودم هم که پولم رو گذاشتم برا عمل 

و به خودم قول دادم اصلن بهش دست نزنم

البته شاید یه بلوز برا خودم بخرم حالا یارانه رو بگیرم 

یه بلوز بخرم .

سال خوبی امیدوارم برا همه باشه


همه ازم پول قرض میخان

از جهت علم روان شناسی اگه بخواهی بررسی کنم نمیدونم به کجا میرسم 

همه بیشتر دوستان من و اطرافیان من از من پول قرض میخان

پیامهای دوستان که باز میکنم حداقل دو سه باری پول قرض خواستن

قدیما که سرکار بودم بیشتر بود اما الان بازم هست 

من خیلی وقته بخاطر عمل که انجام دادم سرکار نرفتم اما اونها فکر می‌کنند 

چون من شوهر دارم به بانک مرکزی وصلم و پول هست که بگیرند و حالا بعد یه تایمی بدهند. 

اما من ازشون نخواستم چون مشکل من با این پولها حل نمیشه و اون پول که بخوام هم اینا ندارند .

دوستایی که سال به سال زنگ نمیزنید حالی بپرسید 

فقط پیامک قرض میخواهید اینار برا اخرین نفر هم واریز میکنم 

اما دیگه از من بگشید بیرون 

منم پولی ندارم اینها م یارانه س یا سهام عدالت و اینا 

خیلی وقتام پول قرص دادم دیگه پس م ندادند .

مثلن به دختر خالم قرض دادم هیچ وقت پس نداد 

به خاله م چندین بار

به قلندری تو دانشگاه 

به یه دختره به اسم منا

به متولیان 

و.....

به همه هم دادم کارشون راه بیفته اما متاسفانه کارشون راه افتاد و هیچ وقت هم پس ندادن و متشکرم نبودن.



یادم میاد

دو سه تا موضوع هست که وقتی یادم میاد البته قبلن الان که خیلی وقته دیگه برام مهم نیست قبلن کلی ناراحت میشدم.

شده جایی باشید مثلن جایی که بدونید طرف باهاتون خوبه اما یه دفعه کامل رک بهتون بگه برو بیرون 

برام اتفاق افتاده مثلن خونه یکی از اقوام که باهاش خیلی دوست بودم 

روضه بود بعد دخترش خیلی اصرار کرد که بمونم منم ماندم بعد دو سه نفر دیگه با مهمونی اضافه شدند و من داشتم برا فرداش که دوباره روضه بود 

آرد تفت میدادم که صاحبخانه اومد تو روم گفت نمیخواد تفت بدی  اخر شب فلانی انجام میدهد تو برو دیگه در حالی که بقیه بودن و میخواست شام درست کنه اب دهنم رو قورت دادم و برا اینکه نفهمه بهم برخورد گفتم آره داشتم میرفتم و خداحافظی کردم و اومدم تو راهم گریه کردم 

یا بارم یادم خونه مادر مورچه بهم گفت وقتی به مورچه گفتم ننه ت اینطور گفته رفته بود به مادرش گفته بود اونم گردن نگرفته بود اما من که خر نیستم و مطمئنم این حرف رو شنیدم .دیگه تا یه دوران طولانی خونه شون نرفتم تا اینکه مادرش تو قبرستان برا فوت یکی از اقوام منو دید و یه جورایی حلالیت طلبید و منم بخشیدمش با اینکه وقتی یادم میاد جگرم خون میشه .

این بی احترامی ها بهم زیاد شده 

یادمه یه بارم برادرم که راهش خونه ش با من یکی هست و میخاست بره خونه ش  خواستم سوار ماشینش بشم  نزاشت سوار بشم و منم پیاده اومدم خونه اونجا هم ناراحت شدم.

یه بارم داشتیم میرفتیم خونه مادر بزرگم  من نشستم صندلی جلو 

خیلی پرو گفت چرا جلو نشستی اه  برو عقب بشین

و کلی غر زد گفتم ناراحت هستی نگه دار پیاده میشم .

اونجا هم خیلی بهم برخورد 

این اتفاق و اتفاق های مشابه که خیلی خیلی زیاد برام اتفاق افتاده 

بخاطر همین با اینکه فامیلم رو دوست دارم 

اما دلم نمیخاد با کسی رفت و امدی داشته باشم .




ماه رمضان

 برنامه زندکی پس از زندگی  رو خیلی دوست دارم

با اینکه زیاد فرصت نمیکنم کامل ببینمش 

اینکه بهم امید میده از جهانی که ازش بی خبر هستیم کلی جای خوشی داره برام 

با اینکه وقتی میری اینستا  نظرات مثبت و منفی زیادی درباره ش هست و دچار تردیدم میکنه ...

یه کتاب بود درباره روح و دنیای بعدی کتاب مشهوری هم هست یه جاش نوشته بود یه جای قشنگ که عشق کردم اینجا 

روح کا رفته بود اون دنیا و بعد کلی ماجرا نمیرسه به جایی که روح هایی که باهاشون دوست بوده و اما تو این زندگی همراهش نبودن میان به استقبالش و خیلی گریه م گرفت .اخه یعنی این دنیا که آدم خاصی از من خوشش نمیاد اونجا کسی هست که از ته قلبش منو دوست داشته باشه ؟؟؟؟