زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

خواب ماندم

امرور که قرار بود برم اون یکی مغازه خواب موندم 

الارم گوشی بیدارم نکرده بود بلند شدم دیدم نه و نیم هست سریع جمع و جور کردم  سوار ماشین به سمت فروشگاه 

دلم یه نوشابه زرد خنک شیشه ای میخاد .

خدا رو شکر

فردا بابد برم شعبه دو فروشگاه 

اونجا کار داریم مسیرش به من خیلی دور هست حالت خارج از شهر 

البته مسیرش ماشین و اتوبوس هم میخوره اما خلاصه که فردا گرفتارم

فکر کردم برا فردا غذا درست کنم که خسته اومدم یه چی داشته باشم

یه کم کشک و بادمجون میخام درست کنم

دو تا هم سیب زمینی گذاشتم بپزه 

و یه کم هم قیمه دارم 

خب خدا رو شکر برا فردا غذا هست.

باید سعی کنم همه چی تو خونم فراهم کنم که کمتر وابسته خانوادم باشم.


شنبه ۳۰ تیر

امرور از سرکار که برگشتم با خودم مبارزه کردم که نرم خونه مادرم و یکسره بیام خونه خودم

یه جنگ در درونم بود یکی میگفت برو گناه دارند اونا هر چی بگن اشکالی نداره تو صبور باش 

یکی دیگه تو درونم میگفت بس نیست این همه سال توهین کی میخای برای خودت احترام قائل بشی  تا کی بهت زخم زبان بزنند 

و بالاخره نرفتم اومدم خونه 

خدا رو شکر بابت این چهار دیواری 

عذاب وجدان

میدونی من ادم عذاب وجدانی هستم .

دلم نمیاد به مادرم جروبحث کنم میگم گناه داره اگه یه چیزی بشه من تا اخر عمر نابودم 

در قبال کاراش سکوت میکنم 

در قبال دل شکستن هاش چیز مهمی نمیگم و به جون میخرم 

و اگه یه چیزی بگه که خیلی ناراحت بشم نهایت یه هفته نرم اونجا 

از اونجایی که تنهام بعد یه هفته مثل خر گرسنه میرم اونجا 

و به روی خودم نمیارم که مثلن چه حرفا بهم زدن  دو روز خوبن اما دوباره ماجرا جدید شروع میشه


امروز یه حرفا زد که واقعن ناراحت شدم .اینکه خیلی راحت میاد تخلیه روانی میکنه خودش رو هر چی بخواد میگه .

از اون موقع که اومدم خونه خودم یه دریچه دیگه تو ذهنم باز شده .

که دارم بهش فکر میکنم

مادری که همش در حسرت زندگی دیگرانه

عاشق همه دخترا مردم هست و از همه خوشش میاد جز ما

با خودش چرا فکر نمیکنه که وقتی تو بیمارستان بود من رفتم پیشش 

یادش رفت اون روزا رو یکی از این فک و فامیل و دخترا نیومدن

سوپ هایی که پختم براش چقدر هزینه کردم که خوشحال باشه 

لطف های خواهرم بهشون رو یادش رفته 

ما بودیم که پشت خانوادمون وایسادیم 

حالا این مادر میاد از دختر فلانی تعریف میکنه اون رو میزنه تو سر من که من تحقیر بشم .

یادت رفته تو بدبختی ها همیشه کمک من بوده کدوم فک و فامیلی یه لیوان آب دستت داده بعد الان ما شدیم بد 

حرفای امروز منو پاره کرد 

کی غم دل من رو خوردی ؟؟؟

کی ؟

نه دیگه 

اگه اینو میخای من رهات میکنم 

تو هم حق داری بری بچسبی به زندگی خودت و دوستات..

دیگه نمیکشم بیام بخاطر یه بشقاب غذا متلک بشنوم .

شاید با کمتر کردن رفتم به خونه بابام تو هم آروم بشی 

و دلتنگ دخترا بشی 

خدا کمک کنه این مادر مهربون بشه و تا بتونیم بریم با آرامش خونه بابامون 



رضا پیشرو

رضا پیشرو عزیز مرسی از این آهنگ که درد دل منم هست



این داستانو خیلی از آدمای بزرگ تجربه کردن
دقیقا دقیقا وقتی تمام درها بستس معجزه اتفاق میفته
خدامیاد من که بهش ایمان دارم
تو چی تو هم ایمان داری

بازم یه شبه دیگه صبح شد و خوابم نبرد یه روز دیگه گذشته شد و رضا آدم نشد
پس تو هیچوقت خنده هام باورنکن فقط دعا کن آدم بدو آیندشو
شدم پر از آشغالای درونی تو وجودم از همین اول جونی تو سقوطم
از همین اول جونی تو خاطرات تلخم وسط یه فاضلاب سرد
بهتون گفتم که پادشاه رپم نگفته بودم سایه پابه پامه فقط
نگفته بودم من یه آدم چرت و پرتم که فقط مونده یه زبون صادق ازم
زمانو زندگی کردن از یاد من رفته تو هر جمعی که وارد میشم حرفای من تلخه
اخلاق من بده بعضی وقتا به این موضوع فک میکنم
که شاید دوای من مرگه
بعضی وقتا تو خیابون با این آدم بدا چشم تو چشم میشم
میخوام بکشمشونذاما اونا فکر میکنن من از غرورم میذخورم
نمیدونن که دارم از جونونم می جوم
این بده خوبی رو بشناسی انجامش ندی وای به من چه سرانجام بدی
زورم به اونا رسیده که دوست دارن و تحملم میکنن
حتی با حرفای رکیک
وقتی تنها می شی از همه چی جدا می شی
مسیرت گم شده و داری دور ازخدا میشی
فقط تو ترتیدی و ته گیری و ترسیدی
همش تو راه دنیا نمی دونی به کجا میری
دلم دیگه طاقت این سختی رو ندارم
بزا بزارم برم یه جا که هیشکی نباشه
دیگه فایده ای نداره سر و کله زدن باتو
وجوده من باعث این بخت بده پاشو
تو تاریکی من تا صبح داغونمو نا خوش
داد میزنم تا شاید گناهامون پاک شد
من انقدر داغونم و تو انقدر خسته ای
که انگاری پاک شده رده پامون
واسه ی من توبه کردن سخت نیستش
سخت این بدونی زندگی هی سخت میشه
دلم داره کج میره کجای کارم گیره
خداچرا خوشبختی هی داره رد میشه همیشه
برای من دعا کردن بسه
می خواد بشه نخوادم که یه حکمتی هستش
هر کاری می کنم که بهم نگی برده
حرف هامو میزنم و تو بشنوی بسه
با باریدن بارون این دلم می شه آروم
پرواز می کنم من لت و پار داغون
انگاری توو خواب بود و تصوره باد بود
همه چی واقعی بود ولی یه دفه خواب شد
یه کم دیگه صب کن من هدف میبینم
همین نزدیکیاس میخوان جونمو بگیرن
این لعنتی می خوان جونم بگیرن
این عوضی ها می خوان که من همینجا بمیرم
وقتی تنها میشی از همه چی جدا میشی
مسیرت گم شده و داری دور از خدا میشی
فقط تو ترتیدی و تهگیری و ترسیدی
همش تو راه دنیا نمیدونی به کجا میری