ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دیروز خواهر و مادرم اومدن خونه م مهمونی
اونقدر خسته بودم که نگم
بدون اینکه بهم بگن یه دفعه آمد
دیگه برا عصرونه
سریع کشک و بادمجون درست کردم البته بادمجون از قبل توی فریزر داشتم .
سمبوسه هم داشتم
بچه ها ش گفتن ما بدمون میاد فرستادم ساندویج هم گرفتن
دیگه یا اینا و نون و پنیر و سبزی یه سفره قشنگ انداختم .
که یه دفعه برق ها رفت دیگه آسمونم کم کم تاریک شده بود و هوا گرم
گرم
شرشر عرق میریختن
دیگه خیلی گرم بود مهمونی تموم شد و رفتن خونشون
وقتی رفتن تا دو ساعت بعد هم برق نیومد
و بازم ساعت یک شب دوباره برق ها رفت .
اگه قبلش برق رفتن اطلاعات رسانی میشد خیلی خوب بود ادم تکلیفش رو میدونست یه کم دیر تر میرفت خونه یا به مهمونش میگفت یه روز دیگه بیا
ناغافل برق میره و تو می مونی و گرماااااااا