-
شبکه مجازی
شنبه 21 مهر 1403 01:57
شبکه مجازی کلی حس بد گرفتم الانم یه حس ترس و اضطراب دارم یه آهنگ گوش دادم از حسین فخری مداحی خنجر بر لب حنجر ازش ترسیدم یه وایب ترسناک داد بهم تشییع اون خانواده بیرم سه تا دختر و مادر رو دیدم که با اون ازدحام جمعیت و تو شب هم بود و کلی ناراحت شدم روحشون شاد یه تیکه از یعنی فیلم دیدم درباره معدن زغال سنگ که چندین سال...
-
انیمیشن درون و بیرون
سهشنبه 17 مهر 1403 03:28
تو اینستا خیلی جاها معرفیش کرده بودن امشب دیدمش جالب بود که چطور احساس ها زندگی رو کنترل میکنند و اگه یکی از احساس ها نباشه ممکنه زندگی به فنا بره . حالا امشب یک رو دیدم فردا شب دو ش رو ببینم . اما از این فیلم های انیمیشن فیلم روح رو دوست دارم. همون آهنگسازی که میخاد بره تست و تو راه می میره بعد اون دنیا تلاش میکنه...
-
دلم میخاست
دوشنبه 16 مهر 1403 15:16
دلم میخواست صبحا که بیدار میشدم واسه شوهرم صبحونه میذاشتم میرفت سر کار عاشق شوهرهای بازاری یا تولیدی لباس بودم یا شوهر میوه فروش . منم یه بسته گوشت از فریرزر میذاشتم بیرون. بعدش قرمه سبزی میپختم. موهامم بلندم رنگ شده بود میرفتم بازار با پس انداز و پولایی که شوهرم بهم میداد واسه خودم بازم طلا میخریدم لباس میخریدم...
-
امامزاده م
یکشنبه 15 مهر 1403 01:16
قدیما یه امامزاده خیلی سنتی و قشنگ تو خیابونمون بود میرفتی اونجا روحت باز میشد از بس ترکیب کاشی های قدیمی و شیشه هایی که اونجا بود یه حس قشنگ به میداد . زیاد میرفتم توی حجره ها از این ور به اون ور میچرخید م.خیلی صفا داشت پشتش هم یه حیاط داشت خیلی رویایی خیلی وقت بود نرفتم و وقتی از اون سمت میرفتم میدیدم در حال ساخت و...
-
الان مودم این اهنگه
پنجشنبه 12 مهر 1403 18:28
شاید نیاز باشه تا هزار بار دیگه گوش کنم . ای خدا، ای خدا ای خدا همه چی واسم غریبه همه چی رنگ فریبه ای امید نا امیدان برسون هر چی نسیبه ای خدا، ای خدا ای خدا دیگه نیست صبر و قراری آخ، چه روز و روزگاری مگه ما رو دوست نداری ای خدا کجای کاری ای خدا، ای خدا ای خدا ای خدا قسم به عشق و به همین حال پریشون به وفای عاشقون و به...
-
گردن درد
سهشنبه 10 مهر 1403 16:50
دو روز هست که گردن درد کرده بودم اصلن نمیتونستم گردنم رو تکون بدم میدونم هم اون روز که بارون اومد لباس گرم نداشتم د رفته بودم بیرون وقتی رسیدم خونه گردن درد گرفتم تا دیشب که اوجش بود و اونقدر گرم کرد و روغن مالی کردم و قرص خوردم تا یه کم بهتر شده وقتی سالم هستم قدر سلامتی رو نمیدونم وقتی مریض میشم میافتم به گریه و...
-
هفتم مهر
یکشنبه 8 مهر 1403 01:43
امروز از لحاظ سیاسی وضعیت سختی بود . و امیدوارم خیلی زود صلح برقرار بشه و این اوضاع آروم بشه . رفتم دانشگاه با اینکه هنوز نتونستم واحد ریاضی رو بگیرم میخام تکلیف انتخاب رشته م معلوم بشه بعد بدونم چقدر پول برام می مونه یه کم خرید کنم .یه فیس واش بخرم .فیس واش از ۹۵ تومن قیمت داره تا به بالا بابد یه مدل نرم رو پیدا کنم...
-
این هفته
جمعه 6 مهر 1403 19:27
فردا اولین روزی هست که توی ترم جدید میخام برم دانشگاه این دفعه تصمیم دارم توی طول ترم بخونم تا برا شب امتحان نباشه ترم قبل دو هفته آزمون واقعن فشار زیادی روم بود دو هفته سختی بود اما این بار دیگه نمیزارم مثل قبل مطالب بمونه. سرکارم نرفتم یه جوری همش یه حسی بهم میگه بازم برو سرکار اما یه حسی میگه ول کن اخه اون کار هست...
-
مهر ماه
سهشنبه 3 مهر 1403 13:23
بالاخره مهر ماه رسید و ما رو از گرمای داغ تابستون نجات داد .
-
مرسی از نظراتتون
یکشنبه 1 مهر 1403 03:17
چند نفری نظرشون رو برام کامنت کردن تایید نمیکنم اما ازشون ممنونم امروز اخر وقت رفتم به صاحب کار گفتم نمیام و از این حرفا گفت کلید دستت باشه هر وقت تونستی بعضی روزا بیا گفتم کلید رو بگیرید من این هفته رو میرم دانشگاه ببینم چه خبره اگه تونستم اخر هفته ها میام دیگه اینطور گفتم که خیلی ناراحت نشه . دیگه خیلی بعید هست که...
-
نظرتون چیه؟؟؟؟
شنبه 31 شهریور 1403 15:05
بالاخره همستر فصل اولش تموم شد . ایشالا یه پول خوب بدهند یه لپ تاپ ازش برامون دربیاد دیروز رفتم خونه ۲۲ بهمن مریض بود گفت خوشحال شدم اومدی دلش باد کرده بود معلومه حالش بد هست . ایشالا عمر طولانی خدا بهش بده اعصابشم خراب بود خیلی غر به بچه ش میزد . از فردا هم میخام برم دانشگاه نمیدونم کار رو چکار کنم من از اولی که رفتم...
-
نظرتون چیه؟
شنبه 31 شهریور 1403 15:03
بالاخره همستر فصل اولش تموم شد . ایشالا یه پول خوب بدهند یه لپ تاپ ازش برامون دربیاد دیروز رفتم خونه ۲۲ بهمن مریض بود گفت خوشحال شدم اومدی دلش باد کرده بود معلومه حالش بد هست . ایشالا عمر طولانی خدا بهش بده اعصابشم خراب بود خیلی غر به بچه ش میزد . از فردا هم میخام برم دانشگاه نمیدونم کار رو چکار کنم من از اولی که رفتم...
-
دزدی شد یا نه
سهشنبه 27 شهریور 1403 21:18
امروز وقتی تازه فروشگاه رو باز کرده بودم . دو تا مشتری اومدن یه خانم چهل سال پنجاه سال با یه دختر دبیرستانی بعد فکر کنم سرم رو کلاه گذاشتن . احتمال خیلی بالا میدم دو تا جوراب جنس خوب تقریبا روی هم ۹۰ تومن اینا رو جلوی روم دو در کردن . همون ثانیه متوجه شدم رفتم دنبالشون اما غیبشون زده بود . بعد هی فکر کردم به صاحب...
-
کافه بازار
سهشنبه 27 شهریور 1403 02:06
تعداد بدهکاری هام داره بیشتر میشه یعنی از دایره امن یه کم اومدم بیرون قبلن اگه چیزی میخواستم و پول نداشتم بی خیال میشدم اما الان یاد گرفتم که قسطی بخرم درسته قسطی ممکنه پولش بیشتر بشه اماوقتی همه پولش رو یه جا نباشه قسطی راه خوبیه ۸۰۰ به اصفهانیان بدهکار شدم یه انگشتر سبک خریدم پولم کم اومد دیگه گفتم ۸۰۰ بعدن میارم ....
-
زندگی
یکشنبه 25 شهریور 1403 00:56
دیشب تا پنج صبح بیدار بودم از این پهلو با این پهلو میشدم بلند شدم یه کم راه رفتم نشستم موبایل بازی کردم اما خوابم نمیبرد که نمیبرد لامصب تا پنج فکر و خیال زندگی ولم نمیکنه . آخرش نمیدونم چطور خوابم برد ه بود . بیدار شدم یه چرخی زدم رفتم کتابخونه پیش اون خانم که داره از شوهرش جدا میشه و هر روز از خونه میزنه بیرون تو...
-
جذاب ترین زن دنیا
شنبه 24 شهریور 1403 03:02
اگه از من بپرسن زیباترین زن جهان کیه ؟ یکی از کسایی که نام میبرم حتما جورجینا نامزد رونالدو هست . جوان ..زیبا ..خوش هیکل..با اعتماد به نفس ...با انگیزه واقعن کاریزماتیک داره از یه سطح متوسط که داشته تونسته خودم رو بکشه بالا خیلی عاقل و باسیاست هست که تونسته اینهمه سال رونالدو رو مرد زندگی خودش نگه داره. البته آدم زیبا...
-
وبلاگ
جمعه 23 شهریور 1403 13:11
بچه ها میشه اگه وبلاگ قشنگ کسی میشناسه بهم معرفی کنه منم با وبلاگ های قشنگ آشنا بشم .البته توی بلاک اسکای همه رو میخونم و میشناسم منظورم توی بلاگفا هست .اونجا تازه میخونم گفتم اگه وبلاک خون قدیمی هستید .جایی رو میشناسید به من معرفی کنید. کامنت ها رو باز میکنم اما لطفن آدم های خوبی باشید نیایدد برام کامنت بد و منفی...
-
فیلم مرد فیل نما
پنجشنبه 22 شهریور 1403 13:20
دیشب قصد کردم صبح برم سرخاک اموات اما متاسفانه خواب موندم. و برا عصر هم که باید برم سرکار خوش به حال مردا با یه تیشرت و شلوار میپرن سوار موتور میشن از کوچه ها میانبر میزنند و سریع به مقصد میرسند بدون اینکه بخوان لباس ست کنند یا موی درست کنند . من آماده شدنم فقط یکی دو ساعت طول میکشه . البته نصفش برا وسواس هست که...
-
دوست
دوشنبه 19 شهریور 1403 13:27
دیروز یه آشنا خیلی قدیمی همسایه مادرم اینا رو دیدم یه کم داشتیم حرف میزدیم یه دفعه احساس صمیمیت کرد باهام گفت .من هرگز فکر نمیکردم تو شوهر بری!!!!! یعنی کسی تو رو برا ازدواج بخاد.. وقتی ازدواج کردی تعجب کرده بودیم. یه دفعه لبخندم خشک شد . ببین چه طرز فکری درباره خانوادمون داشتن یا درباره من من چون همش سرکار بودم خیلی...
-
ملک
دوشنبه 19 شهریور 1403 01:58
تو باشگاه یه خانم هست داره از شوهرش جدا میشه امرور میگفت چند ماهه از روستای نزدیک شهرمون هر روز صبح ماشین سوار میشه میاد باشگاه تا پنج عصر تو سالن ها میچرخه بعد میره خونشون و دوباره فردا میاد. که مثلن تو طول روز شوهرش رو نبینه گفتم برو خونه بابات اینا گفت اونا راهم نمیدن. چی بگم خیلی براش ناراحت شدم. همه زندگی ها یه...
-
تجربه
شنبه 17 شهریور 1403 22:01
دیروز از صبح تا شب تنها تو فروشگاه بودم . مسئولش و بقیه مسافرت و این طرف و اون طرف بودن . و من قبول کردم تنها فروشگاه رو اداره کنم. خودم رو به چالش کشیدم ببینم میتونم تنها فروشگاه بچرخونم. مسافر تو شهر ما هم زیاد اومده واولش خلوت بود اما از یازده به بعد کم کم شلوغ شد و دیگه اونقدر شلوغ پلوغ شد من فرصت نمیکردم جواب به...
-
درباره من
پنجشنبه 15 شهریور 1403 13:42
چند روز پیش دیدم یه نفر درباره م پست گذاشته اسمی از من نبرده بود اما کامل مشخص بود که اون آدم که ایشون صحبت کرده من هستم . چون وضع اوکی ندارم چون با مورچه بحث دارم . چون حمایتگر ندارم. پس زندگی درستی ندارم و بچه تو این زندگی معنایی نداره حرفاش از یه جهت منطق هست درسته من خیلی خیلی بهتر از ایشون متوجه شرایط هستم . اما...
-
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً
چهارشنبه 14 شهریور 1403 13:39
أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ «1» وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ «2» الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ «3» وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ «4» فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً «5» إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً «6» فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ «7» وَ إِلى رَبِّکَ فَارْغَبْ «8 بعد از هر سختی آسانی هست همه چیز حتی بند صندل را از خداوند...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 شهریور 1403 13:38
سلُوا الله کلِ شَی حتی الشَسع فانِ الله ان لم یُّیسره لَم یَتَیَسر. همه چیز حتی بند صندل را از خداوند بخواهید... که اگر خداوند آن را میسور نکند میسر نخواهد شد. از جان و دل یقین دارم به این حدیث که کوچکترین امور هم باید از کسی که سازنده همه چیز است در این جهان خواست. او را باور دارم و از او می خواهم.
-
از بین مانکن ها
سهشنبه 13 شهریور 1403 12:28
وقتی میرم کوچه مسی سرکار فروشگاه کسی نباشه یه صندلی رفتم گذاشتم پشت مانکن های ویترین و از بین مانکن ها کوچه و مغازه های روبرو رو نگاه میکنم رفت و آمد مردم و......یکی از مغازه هایی که میتونم ببینم یه فروشگاه لباس بزرگه لباس مردانه که یکی از برند های معروف ایران هست .و خود فروشگاه تولیدی داره و خودش لباس ها رو میدوزه...
-
دیوار
دوشنبه 12 شهریور 1403 17:49
سال قبلی یه کم جنس دستم بود یه خانمی از دیوار باهام دوست شد . گفت امانی بده دستم فروختم پولش رو میدم. یه کم ازم گرفت و دیگه هر بار برا پول تماس گرفتم قسم و ایه که فعلن ندارم. و اگه میشه تماس نگیر شوهرم نمیدونه من اینکار رو میکنم . خودم پول دستم اومد بهت میدم جنس ها رو هم به خواهر و زن داداشش و اینا قسطی داده بود اونام...
-
برم خونه مادر مورچه
شنبه 10 شهریور 1403 20:37
امشب یکی دو ساعت دیگه شب نشینی میخام بریم خونه مادر مورچه دختر و پسراش همه رفتن مسافرت و مادره تنهاست. وقتی تنها میشه زن خوبی میشه .
-
چای تلخ
جمعه 9 شهریور 1403 18:17
دارم پریود میشم از کجا میدونم ؟ چون بعد این همه سال خودم رو میشناسم که از لحاظ روحی چند روز قبلش داغون میشم و بدن درد هم میگیرم .الان هم داغونم به زور اومدم سرکار با یه حال خراب از اینکه این ماه هم پریود شدم. و یاد بچه افتادم کلن امروز از دیشب این حس مادر نشدنم اومد تو ذهنم . تو فکر و خیال از اینکه چرا و به کدوم گناه...
-
پنج شنبه هم تموم شد
پنجشنبه 8 شهریور 1403 23:41
صبح رفتم باشگاه تصمیم گرفت روزای فرد برم بلکه مجبور بشم صبح زود از خواب بیدار بشم بعدش رفتم خونه مادرم یکی دو ساعت نشستم و اومدم خونه لباسم رو عوض کردم رفتم سرکار اول که دو ساعتی برق نبود و خیلی بدن درد گرفته بودم اونم بخاطر باشگاه بود یا اینکه زیاد پیاده روی کردم بودم رسیدم خونه مورچه سیب زمینی و بادمجون سرخ کرده بود...
-
شاید رفتم باشگاه
چهارشنبه 7 شهریور 1403 16:52
امروز ساعت ده بیدار شدم خونه رو جاروبرقی کشیدم و یه چی درست کردم خوردم. بعد رفتم خونه مادرم یه یک ساعتی نشستم و به حرفاش گوش دادم . وقتی مریض میشه همه رو متهم میکنه صد بار گفتم فلان جا نرو وقتی میری و میایی مریض میشی بعد بازم میره ..بهش گفتم تقصیر خودته وقتی سالمی قدر نمیدونی و خودت رو میندازی تو چاه مریضی که با سختی...