زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

شوهر خیالی

یه آهنگ خیلی احساسی پیدا کردم

از نظر من  خیلی قشنگ هست 

خواستم برا مورچه ارسال کنم دلم نبود 

گفتم مورچه لایق این آهنگ و عشقی که توی این آهنگ هست نیست 

و براش نفرستادم .

توی نی نی سایت یکی نوشته بود کی شوهر خیالی داره ؟

بعد خیلی ها یعنی تقریبا ۵۰ نفر گفته بودن ما شوهر خیالی داریم که خیلی عاشقونه و ال و بل و 

دیدم من چه عقبم از دنیا 

چرا من تا الان شوهر خیالی نداشتم میخام برم یه شوهر خیالی پیدا کنم 

یه پسر خوش تیپ و پولدار که برام پر پر بزنه .قوه تخیلم اصلن قوی نیست 

نمیدونم چطوری برم خیال پردازی کنم .اسم شوهر خیالی چی باشه ؟

شغلش چی باشه؟

فعلن اسم نمیزارم براش چون هیچ اسم قشنگی فعلن تو ذهنم نیست

شعلشم همینجوری بچه مایه دار باشه 

اما موهاش بلند باشه بافت آفریقایی زده باشه هنگ درام هم بلد باشه 

خونوادش هم راه دور باشن  خونمون هم  شبیه  خونه عشق ممنوعه خونه عدنان بیک باشه  .فعلن همین 



چه میکنم

دندان درد گرفته بودم شدید در حالی که دیگه تاب و تحملی نداشتم .

از بعد از عمل بدنم پوگیده چند تا دندون خراب شدن اونم شدید 

دیگه بازم مجبور شدم از پس انداز بردارم 

کلی دنبال دکتر گشتم از این مطب با اون مطب یه دکتر ارزون پیدا کنم متاسفانه از درمانگاه میترسم یه دکتر پیدا کردم نزدیک خونه مون 

اون یه ملیون از بقیه ارزون تر بود البته درمانگاه ارزون تر بود اون رو چون دندان عقبی بود نرفتم رفتم همین دکتر که توی محل هست جیگرم در اومد 

نمیدونم دندان عقب بود دردش شدید بود یا مواد بیحسی بخاطر تحریم ها الکی شده .عصب کشی کرد و گفت یه کم بشین تا یک ساعت دیکه برات پر کنم چون  دیگه تحملم تموم شده بود 

یه کم نشستم دیدم تحمل ندارم  خودشون هم خسته بودن چون ساعت یازده و نیم شب بود گفتم من میرم فردا نوبت رو برام بزنید اونم از خدا خواسته قبول کرد 

خدا کنه درد نداشته باشه .



اردیبهشت عزیز

بالاخره یکی از بهترین ماه های سال هم اومد 

تمام اتفاق های خوب توی اردیبهشت برام افتاده 

همین ....

#خدایا_شکر 

فلافل

عه چه روزگاری شده از ظهر تا شب بیرون بودم 

بعد گفتم الان برم خونه شام هیچی نیست بخوریم .

توی مسیرم یه ساندویچی هست  خیلی معروفه و فلافل هاش حرفه ای هست .

دو تا فلافل گرفتم و با نوشابه شد ۷۲ تومن یا ۷۵ تومن دقیق یادم نیست .

یکی برا خودم یکی برا مورچه و یه  نوشابه یه کوچیک گرفتم برا هر دو که نفری یه لیوان کوچیک بخوریم. 

بعد همش غذاب وجدان داشتم و با خودم جدل داشتم عه اینجا فلافل گرون بود اگه از محل خودمون میگرفتم ارزون تر در می‌اومدم 

یعنی فلافل لاکچری شد دونه ای ۳۰ تومن 

تو محل ۱۸ تومن هست .

یا اینکه از گرسنگی امونم رو بریده بود و لحظه شماری میکردم برسم خونه 

و حمله کنم به فلافل و تو این حساب و کتاب بودم و حس ضرر داشتم.

اخرشم گفتم دختر تو چقدر خنگی 

این حس لعنتی چیه که داری 

ناهار که نخوردی و چیزی هم که بیرون نخوردی 

 به دو تا آدم بزرگ دو تا ساندویج نمیرسه ؟

مردم رو ببین چطور خرج می‌کنند 

بعد برا ۷۵ تومن سه ساعت داری فکر و خیال میکنی .

این حس خساست نیست 

حس ترس از آینده 

مثل سنجاب عصر یخبندان در حال مراقبت از آخرین پس اندازه هستم.

این حس برای من خیلی آشنا هست 

همیشه چون امیدی به آینده نداشتم 

از خیلی چیزا و شادی ها محروم بودم .


من دنبال کار هستم اما ته قلبم دلم نمیخاد برم سرکار 

میدونم اگه از ته قلبم به خدا بگم خیلی زود یه کار مناسب پیدا میکنم.

اما نمیدونم چرا دیگه از ارتباط برقرار کردن آدم ها میترسم و خجالت میکشم. 


دیشب

دیشب قبل نون خ ساعت ده اینا یه آهنگ حماسی عربی از تلویزیون پخش شد درباره غزه و شور و اینا مورچه گفت چی شده ؟سالگرد چیزی هست اخه این آهنگ رو گذاشتن 

تا یه ساعت بعد اومدم اینترنت و دیدم بله ایران مدسک زده و اون آهنگ داشته ذهن ها رو آماده میگرده

برای ایران کشور قشنگم آرزوی صلح میکنم 

ایران اریایی کشوری که از اجدادم نسل به نسل ازش محافظت کردن 

آرزوی شادی میکنم از گزند دشمنان داخلی و خارجی  حفظ باشه .

احتمالن هم جنگ تموم شده باشه اخه تا انتخابات امریکا جهان فعلن در صلح هست .


همچنان در جستجوی کار هستم.فردا میخام برم کاریابی