زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

پنج شنبه

امروز بعد کار اومدم خونه مادرم 

اما قبلش تماس گرفتم که غذا چی درست کردید 

اگه درست نکردید یا چیزی بخرم

برنج و تن ماهی داشتن 

بعد که از غذا خوابم گرفت و تا عصر اونجا خوابم برد و عصر که داشتم برمیگشتم از سر کوچه از تاریکی فهمیدم برق ها رفته و منم برگشتم خونه مادرم طاقت اینکه تو گرما بشینم رو نداشتم .

اونقدر بدم میاد صاحب کار جای اینکه فامیلیم رو بگه میگه خانم مهندس

مگه من مهندسم 

یه حالت مسخره میگه میخام کله ش رو بکنم .