-
هنوز کنسرت نرفتم .
پنجشنبه 21 فروردین 1404 03:11
همه میدونند من چقدر عاشق خواننده ها هستم . البته بعصیی از خواننده ها معین آرزومه برم کنسرتش اون ردیف جلو هم بشینم باهاش همخونی کنم فکر کنم اون روز صفا باشه برام . دیدم مریض شده یعنی یه روز میشه تا سلامتی و منم سلامتم کنسرت رو بیام . کامران و هومن و شادمهر وشهرام شب پره و .سعید شایسته ... و صد البته کنسرت گوگوش یه...
-
دلم چه چیزایی میخاد؟
سهشنبه 19 فروردین 1404 08:58
واقعن دلم میخاست مشهد بودم توی حرم یعنی شب خلوت راه میرفتم و از اون سقاخانه ش آب میخوردم مشهد که خیلی ساله نرفتم اما خاطره خوبی که دارم از اون آب خنک توی سقاخانه ش بود . بعد زیارتم تو این بازارچه قدیمی هاش قدم بزنم د دنبال یه تسبیح به رنگ خاص باشم . یه سالی مجرد بودم یه خشکشویی نزدیک بازار دیدم پرچم زده میبره مشهد منم...
-
خسیس
یکشنبه 17 فروردین 1404 12:57
خیلی خسیس پولدار ملک و املاک دار ماه به ماه حقوق خوب دولتی فلان و بیسار اما بری خونشون فقط چای و قند میزارند جلوت حتی اگه صد ساعت خونشون بمونی اونجا فقط روی یک وعده غذا هست اونم چیزای چرت و پرت وقتی بچه بودیم برای هیچ مراسمی لباس نمیخریدیم اونقدر یه چی رو میپوشیدم تا حسابی پاره پوره و کهنه بشه تا لباسربعدی اونقدر بدم...
-
سیزده بدر چطوری گذشت ؟
پنجشنبه 14 فروردین 1404 01:56
خب خانواده خودم زیاد با مورچه صمیمی نیستن و خیلی رسمی هستن بخاطر همین مراسم های مثل سیزده بدر و این ور اون ور که میرن به ما نمیگن چون میگن ما حوصله شوهر تو رو نداریم .منم جلوی مورچه هیچ وقت بهش نگفتم کا مثلن اینا رفتن این و اون ور و با تو نگفتن همیشه پنهان کاری میکنم. بخاطر همین چند باری میرفتم با خانواده مورچه یه چند...
-
چگونه حالم بهتر می شود
چهارشنبه 13 فروردین 1404 01:22
دلم میخاد برم یه جای پهناور مثل دشت فقط بدوم بدوم و بدوم برم یه جای مثل کوه و یا یه جایی که کسی نباشه فقط جیغ بزنم.سنگ ها رو پرتاپ کنم پایین دره برم یه جای تمیز توی آفتاب داغ بخوابم برم یه فروشگاه خیلی بزرگ بزرگ بعد اونجا همه چی رو به هم بریزم مثلن میوه ها رو پرتاب کنم خوراکی های توی قفسه رو بسته های پفک و کیک و...
-
چگونه زندگی ساده و بدون استرس داشته باشیم
سهشنبه 12 فروردین 1404 22:30
خب مجدد قاط زدم استرس توی بند بند بدنم هست . دو سه هفته قرص نخوردم چون ماه رمضون بود و حالم خوب شده بود اما بازم برگشتم به اولش خودخوری استرس و اضطراب و خود درگیری یه وسواس بهتر شده که اونم احتمالن برگرده . دلم یه دنیا بدون استرس میخاد اصلن نمیدونم دنیا بدون استرس چه شکلی هست .. ساعت سه و چهار امروز که حالم خیلی خراب...
-
آموزش کوتاه کردن چتری مو
سهشنبه 12 فروردین 1404 00:38
خب من امروز یه دفعه تصمیم گرفتم موهام رو چتری کوتاه کنم و مراحلی که انجام دادم رو میگم. اول به کمک یه شانه دم باریک که داشتم از کناره ابرو تا وسط سر به شکل یک مثلت در بیارید البته مقدار بستگی به سلیقه خودتون داره دوم مثلت رو جدا میکنید و بقیه موها رو ببندید که توی دست و بالتون نیاد سوم موها ترجیحن خشک باشه چون موهای...
-
عید فطر شد
دوشنبه 11 فروردین 1404 02:56
دیگه آخرین روز ماه رمضان هم تموم شد و فردا صبح همه میرن برای نماز خیلی منم دلم میخاد میرفتم اما متاسفانه مطمئن خواب می مونم. دوستانی که من رو میخونید وبلاگ گیل پیشی چی شد چرا یه دفعه غیب میشید قره بالا گیل پیشی دو تا وبلاگ دیگم دوست داشتم اونام غیب شدن ایشاالله که سلامت باشن اما بهشون عادت کرده بودم . دلم تنگ بود و...
-
هفتم فروردین
پنجشنبه 7 فروردین 1404 04:22
مهمونهام اومدن و رفتن کلی گفتیم و خندیدم و خیلی خیلی خوش گذشت . شب تو اینستا اون آقاهه رو دیدم که پاهاش و دستاش یه طوری بود مثل ...نمیدونم چطوری وصف کنم اونقدر حالم گرفت براش گریه کردم و عضه خوردم . یعنی اونقدر پول نداشته که نزارن آین بیماری اونقدر بیشرفت کنه . چه آدم های مظلومی تو دنیا هستن مخصوصن توی سیستان و زابل و...
-
ششم فروردین
چهارشنبه 6 فروردین 1404 03:14
امروز یادم رفت یاسین بخونم نمیدونم چطوری و کجا بنویسم که همیشه یادم باشه دو نفر رو فردا دعوت کردم دلم میخاد چراغ خونم روشن بشه و یه مهمونی به خونه م سر بزنه . سیب و پرتقال و خیار خریدم یک پفک و یه مدل شکلات بقیه ش رو فردا آماده میکنم. فقط می مونه نان که چون یکیشون روزه میگیره نمیدانم چطوری نون تازه تهیه کنم شاید به...
-
پنجم فروردین
سهشنبه 5 فروردین 1404 02:52
امروز بیرون نرفتم و موندم خونه و برا اولین بار در سال جدید غذا درست کردم یه کم بادمجان فریزری داشتیم و من برنج و خورشت بادمجان درست کردم خیلی خوشمزه شده بود. شب هم خواهر مورچه پلاستیکی پیتزایی درست کرده بود و سهم ما رو داده بود مورچه آورده بود . و شوهرش هم یه صد تومن به من و یه صد تومن به مورچه عیدی داده . تنها دامادی...
-
چهارم فروردین
دوشنبه 4 فروردین 1404 00:55
من یه سه پایه دوربین خریدم از اون مدل ها که حالت تی داره برای یه کاری خیلی لازم دارم . عصر رفتم بازار وسایل جانبی فروشی یه چرخی زدم و اینو خریدم . یه تومن هم پولش شد یعنی یک و صد و پنجاه بود که یک تومن داشتم دادم براش خیلی خوشحالم خیلی سال بود که آرزوم بود . بعد امشب هم شب قدر هست یادم بود یاسین رو خوندم اما فعلن...
-
روز سوم فروردین
یکشنبه 3 فروردین 1404 04:07
رفتم عید دیدنی خونه مادر بزرگم اونجا رو خیلی دوست دارم بهم خوش گذشت سوره یاسین رو هم یادم رفت بخونم همش میگفتم میخونم یه دفعه دیدم روز تموم شده و من نخوندم. میخام دو سه تا از دوستام که روزه میگیرند رو دعوت کنم . بالاخره تو خونم سالی یه بار سفره بندازم اول سالی برکت بیاد اما متاسفانه خیلی میترسم آشپزی خراب بشه تخمه و...
-
روز دو م فروردین
شنبه 2 فروردین 1404 13:10
خب دیشب یادم مونده ّود و سوره یاسین و دعا برا دیگه رو انجام دادم میاام اینجا همش بنویسم یادم بمونه و همیشه انجامش بدمد. دیشب هم رفتم خونه مادرم از بیرون غذا گرفتن البت خواهرم هم بود و اینکه مادرم از ظهرش همش تماس میگرفت که من به خواهرم بگم نیاد خونشون بزار یه روز دیگه بیاد چو میگفت مریضم و اینا منم میدونستم میخاد اینو...
-
سلام از سال جدید
جمعه 1 فروردین 1404 01:00
ساعت یازده از خواب بیدار شدم یه کم خونه رو مرتب کردم سفره هفتسین کوچیک انداختم . با مورچه سر سفره نشستیم سال عوض شد . بعد مورچه رفت خونه مادرش و من موبایل بازی کردم افطار رفتیم بیرون و بعدشم ده شب رفتیم خونه مادر مورچه دو سه ساعتی نشستیم. دلم میخاست میاومدم برای سال جدید برنامه ریزی میکردم و ارزو ها و اهدافم رو می...
-
چند ساعت دیگه عیده
پنجشنبه 30 اسفند 1403 03:55
تقریبا نه ساعت یا ده ساعت دیگه سال جدید شروع میشه و سال قبلی میره و بالاخره ۱۴۰۳ گذشت با اینکه همه میگن چه زود گذشت اما من حس میکنم خیلی طور کشید تا تموم شد. رفتم دانشگاه و هنوز دارم ادامه میدم تو دانشگاه خیلی نتونستم درس زیاد بخونم و معدل نوزده و اینا بگیرم از آخرین عمل یا بهتره بگم از اون عمل که بیمارستان ن انجام...
-
یادم بمونه
سهشنبه 28 اسفند 1403 03:23
چند روزه فقط خواب آشفته میبینم. خواب های چرت و پرت همه فک و فامیلای رو تو خواب میبینم از این ور به اون ور میرم والا هر شب خواب چرت الان فکر می کنم من خیلی وقت تو خواب آروم بودم خواب نمیدیدم یه دفعه بفکرم رسید نکنه بخاطر قرص اعصابه که قطع کردم . برا عمل گفتم عوارض نکنه سرخود دیگه نخوردم. یعنی میتونه بخاطر همین موضوع...
-
زندگی
جمعه 24 اسفند 1403 01:11
وقتی خون از دست میدم بدنم ضعیف میشه و اعصابم داغون میشه و خودخوری هام شروع میشه و احساس و خاطره های بد میاد تو ذهنم . فکر میکنم کاش خانواده من از اولش بچه رو دوست داشتن یادم میاد اونجا چقدر کتک میخوردیم مخصوصن من و خواهرم روزی نبود که کتک نخورده باشیم پدر و مادری که همش در حال کوبیدن ما بودن همش جاش میموند روی بدنمون...
-
من از عمل برکشتم
چهارشنبه 22 اسفند 1403 09:44
مورچه چند روزه پسر خوب شده یکی از نزدیکان یه اتفاقی افتاده براش بیمارستان بستری بود و مورچه چند روز رفت پیشش بیمارستان کمک امروز هم با من اومد پشت در اطلاق عمل منتظر موند تا کارم تموم بشه . من نفر اول رفتم تو اتاق عمل و کارم انجام شد و استرس درد داشتم آمد خدا رو شکر سخت نبود و چیزی متوجه نشدم . دیروزم دانشگاه نرفتم...
-
خرید کردم
یکشنبه 19 اسفند 1403 14:56
یه جوراب مشکی قشنگ یه مداد چشم یه ریمل ابرو یه رژ لب از این کوچولو ها یه بسته مداد رنگی یه گیره مو یک دفتر با عکس بابای سیمسون ها یه تراش قرمز و یک ردیف استیکر به مناسبت روز جهانی زن برا خودم خریدم .
-
از رفیق شانس نیاوردم
جمعه 17 اسفند 1403 18:13
من چرا رفیق خوب ندارم؟ با هر که صمیمی میشم سرم کلاه میره مثلن دوست داشتم صمیمی قبلن همه زیر و زی من رو میدونست کلی رفاقت داشتیم بعد دو سال اینا با بقیه رفته بودیم حرم داشتیم حرف میزدم دیدم داره به بقیه عکس نشون میده یه عکس بود که توش حالت مهمونی نامزدی و اینا بود با لباس و آرایش فهمیدم قبلنا ازدواج کرده بوده و عروس...
-
چیزایی که بهش فکر میکنم
پنجشنبه 16 اسفند 1403 21:40
به چی ها فکر میکنم چهارشنبه نوبت عمل زدم فکرم درگیره بهش فکر میکنم از درد میترسم میترسم دردم بیاد دوم به ف فکر میکنم فکر میکنم این همه سال که باهاش دوستم دوستیم زیاد براش ارزش نداره یه گلیپ از محسن لرستانی دیدم بچه معروف میگه وقتی لنگ یه سند بودم هیچ کس کمکم نکرد و برام سند نزاشت رفاقت به درد نمیره همین ف وقتایی که...
-
افطار مهمان حضرت معصومه
یکشنبه 12 اسفند 1403 19:04
کامل اتفاقی افطار مهمان حضرت معصومه بودم بسیار خوشحال شدم از اینکه افطار تنها نبودم و کنار دیگران بودم. از خدا متشکرم و میدونم حواسش یه منم هست خیلی کارا برام کرده راستی من خیلی برا ماه رمضان ذوق دارم چون آدم ها مهربان تر میشن رزق و روزی هم زیاد میشه خلاصه که برا من دعا کنید برا روح اموات بی وارث هم صلوات بفرستید
-
ماه رمضان شد
یکشنبه 12 اسفند 1403 00:24
درگیرم بین اینکه روزه بگیرم یا نه نمیدونم طاقت گرسنه گی کشیدم خیلی سخته برام . مورچه مریضه و روزه نمیگیره من تنها بلند شدم یه کم برنج و سیب زمینی درست کردم و یه کیک هم درست کردم که کیک آش و لاش شده اما طعمش بدک نیست . یه جی میخواستم بنویسم یادم رفت . میرم یادم اومد میام
-
گله ای نیست
سهشنبه 7 اسفند 1403 02:07
ما همانند شیشه بودیم اگر پاکمان می کردند، می درخشیدیم، اما آنها شکستند، ما هم بریدیم! پس گله ایی نیست. اونجا که شاعر میگه از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم هر لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست دیری است که از خانه خرابان جهانم بر سقف فرو ریخته ام...
-
شهید سیفالله شیعهزاده
شنبه 4 اسفند 1403 15:09
یه چیزی نوشتم بخوانید باشه ؟ من یکی از علاقه هام این هسا داستان زندگی تمام افرادی که شهید شدن سراسر دنیا رو بخوانم ذهن این افراد قدرت عجیبی داره که منتقل میشه ؛ یکی از عجیب ترین این زندگینامه ها در چند خط شهیدی که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا…. «شهید سیفالله شیعهزاده» سومین فرزند خانواده بود. در همان کودکی مادر را از...
-
یاد بگیریم
سهشنبه 30 بهمن 1403 11:33
یاد بگیریم از محبت دیشب پدر نگوییم در حضور کسی که پدرش در آغوش خاک آرمیده است. یاد بگیریم از آغوش گرم مادر نگوییم در حضور کسی که مادرش را فقط در خواب میتواند ببیند . یاد بگیریم اگر به وصال عشقمان رسیدیم، میان انبوه جمعیت کمی دستانش را آهسته تر بفشاریم، شاید امروز صبح کسی در فراق عشقش چشم گشوده باشد . یاد بگیریم اگر...
-
جلسه اول دانشگاه
یکشنبه 28 بهمن 1403 18:43
بیشتر آدمها ، در نوعی بی خبری همیشگی زندگی میکنند آنها همیشه امیدوارند ، که چیزی اتفاق بیفتد و زندگیشان را دگرگون کند حادثهای، برخوردهای اتفاقی، بلیت برنده بخت آزمایی، تغییر سیاست و حکومت آنها هرگز ، نمیدانند که همه چیز از خودشان آغاز می شود چند روز پیش یکی برام کامنت گذاشته بود که من کسخل چیزی هستم برای پستی که...
-
خدا روزی رسون هس
چهارشنبه 24 بهمن 1403 03:34
من تو زندگیم یه مسلک یپیدا کردم دارم بگم اینجا هیچ وقت قیمت دلار برام مهم نبوده با اینکه تاثیرش رو تو جامعه دیدم و میبینم مهم نبوده کی تو ایران رییس جمهوره کی تو امریکا رییس جمهوره یه دیدگاه داشتم و دارم رزق و روزی من دست خداست من تلاشم رو بکنم بقیه اش با خدا هیچ دستی بالای دست خدا نیست چه دلار هزار تومنی چه میلیون...
-
جدایی دو خواهر کرمان
سهشنبه 23 بهمن 1403 01:34
الان داشتم فیلم های تصادف و تشیع دخترای مدرسه فرزانگان کرمان رو میدیم ..همه تلخ بود تلخ تر از همه پریناز بود که خواهرش توی تصادف تنهاش گذاشت . برای جدایی دو تا خواهر خیلی زود بود میتونستن کلی مراحل رو با هم طی کنند با هم دانشگاه بروند ازدواج کنند مسافرت بروند و کلی کار دیگه بعدن اما این جدایی توی این سن برای این دو...