زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

مهمانی

خونه مادرم که میرم فقط جلسه دادگاه برگزار میکنه 

دادگاهی که متهم هاش بچه ها مخصوصن دخترا هستن 

و شروع به تخلیه روحی میکنه و حس منفی به ادم میده حس غذاب وجدان که شما ها بدترین بدترین ادم های کره زمین هستید و دختری از شما بدتر در سطح عالم نبوده و نیست .

گفت رفتم تو روضه اونقدر جیغ زدم البته منظورش اینه که از دست شماها رفتم جیغ زدم میدونم هم که احتمال خیلی زیاد تو روضه ابرو ما رو هم برده گفت فکر کردی اگه بمیرم شما دخترا بیایید اینجا دور هم غذا درست کنید و بخورید خیر میبینید که آه من دنبالتونه

دیگه خیلی ناراحت شدم گفتم آخه ما اینطور نیستیم 

من احتیاجی به یه بشقاب غذا ندارم.

و کلی حرف دیگه که از یه جایی به بعد خودم رو زدم به کوچه علی چپ و نزاشتم حرفش رو ادامه بده.

نشد بری اونجا با شادی برگردی