سلام
امیدوارم شنبه خوبی رو اغاز کرده باشید.
همه روزای تعطیل کار خونه میکنند اما من الان که توجه میکنم بیشتر شنبه ها کار میکنم الانم کلی لباس هست که کم کم ماشین لباس شویی داره زحمتش رو میکشه نمیدونم چرا هر چی لباس میشورم این سبد لباسها خالی نمیشه و همیشه چند تا لباس برای شستن هست مخصوصا از اون موقع که کرونا اومده میریم نیم ساعت بیرون و میاییم کلن باید لباسها رو بشوریم .
عاقا ایا تا به حال سر رب گوجه با کسی دعوا کرده اید ؟من دیروز با اقای مورچه دعوام شد سر رب گوجه
میگه مامانم داره برات رب گوجه درست میکنه چند دقیقه بعدش گفت عصرش خسته و مریض شده بوده بخاطر رب گوجه درست کردن...اعصاب نداشتم گفتم چی میگی برا من چطوره که خودم خبر ندارم من باهاشون قطع رابطه هستم رفته رب برا خودش درست کنه اخرش یه شیشه کوچیک به من بده یا نه مریضیش رو انداخته گردن من و بخاطر عروس مریض شده ....و کلی حرفای دیگه
بازم منت یعنی مادرش بخاطر عروس رفته رب درست کرده و مریض شد درخالی که دروغه این رب رو مامانش بیست ساله میپزه به دختراش و فامیلای خودش دبه دبه میده چطور اونجاش برا من نیست مریضیش بخاطر زحمتی هست که برای عروس کشیده ....
بعد کلی اعصاب خوردی اخرش گفتم حالا که اینطوره برا من رب نیار و گر بیاری منم همش رو میدم به یه ادم نیازمند ....مادرش همینطوری که این رب رو با عشق و علاقه به دختراش میده به عروسش نمیده برا من منت داره و اگه سریع چیزی جایگزینش نفرستم دچار متلک میشم .
عاقا یکی به اینا حالی کنه من دیگه قصد رابطه باهاشون ندارم اعصاب ندارم بزارید تو حال زندگی خودم باشم
اینقدر به این عاقای مورچه کار و حرف یاد ندید .
به قول داریوش از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
من واقعن حوصله حرف و حدیث ندارم برید با دوماداتون خوووش باشید بزارید منم تو حال خودم باشم
بعد از مدتها طولانی دیشب تونستم از ساعت ده تا هفت صبح بخوابم
بدون هیچ خواب ترسناکی
برای خیلی ها این موضوع بیمزه است اما برای من که خیلی وقت بود خواب درستی ندارم یه نعمت بود
از سر کار لخ لخ کنان رفتم یه مغازه یه بسته نان بخرم و تا اومدم بگم نون دارید دیدم یه پسر نوجوون هست که داره نماز میخونه اونم تا دید مشتری داره تند تند شروع کرد به ادامه نمازش منم دیدم دیگه این که بخاطر من داره رگباری نماز میخونه بزار حالا که نان نداره یه چی ازش بخرم یه شیشه خیارشور با چند تا کیک خریدم و اومدم خونه
اقای مورچه تو چرت بود و شام نخورده گرسنه بود غذا گرم کردم البته از نذری دیروز بود با یه تن ماهی خودم تن ماهی خوردم اقای مورچه هم غذا رو فیلم دیدیم یه کم جمع و جو کردم ....حالا اقای مورچه خواب منم بعد اینستا گردی. و اینا برم یه طرح داریمم ببینم میتونم تو فتوشاپ بکشم
عاقا من ناراحت بچه ها هستم که مدرسه ها میخان باز کنند تو این کرونا به
من خودم بچه ندارم اگه داشتم هرگز نمیراشتم فعلن بره مدرسه اگه کرونا هست برای همه هست بچه چه گناهی کرده که اسیر برنامه زیری های غلط و غلوط بعضی ها باید قرار بگیره
واقعنی باید بگم وضع اقتصادی مردم خعیلی بد شده
عروسک فروشی ازم خواسته تا اخر قرار دادش با صاحب ملک چند روز برم مغازش چون نمیتونه بخاطر چند روز
یه ادم جدید پیدا کنه منم چون توانایی نه گفتن رو ندارم هر ساعتی حوصله کنم میرم مغازش
اقا اونجا ست که من فهمیدم وضع اقتصادی خرررابه و کسی حوصله نداره چون با اینهمه سرمایه که خوابونده تازه مغازش یه نقطه تقریبا خوب هست امروز حتی کسی نیومده یه سوال کنه خرید که پیش کش
کاش مردم روحیه داشتن و شاد بودن همین که از این جور مغازه ها خرید نمیکنند نشانه بی پولی و عدم ذوق و ناخوشی هست.سال به سال دریغ از پارسال
من خیلی خواب میبینم یعنی داغونم از خواب ترسناک امروز تو اینترنت سرچ کردم نوشته بود که برا غلطت خون یا یه همچین چیزیه حالا شب برم خونه دقیق بخونم ببینم چی نوشته .ارزوی من خوابیدن یک شب راحته
یکی دو روز عاشورا و تاسوعا رو تو خونه بودم فیلم میدید و خواب بودم هر سال از ساعت دو به بعد میرفتم یه امامزاده نزدیک خونه مینشستم امسال بخاطر کرونا همونم نرفتم .اقای مورچه هم رفت محله خودشون
نمیدونم چیم شده سرد درد دارم دوباره
خیلی دلم میخاد بچه های اون فامیلی که فوت شده رو دعوت کنم اما حالش رو ندارم حتی حال نوشتن هم ندارم