زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

رفتم مصاحبه کاری

امرور رفته بودم مصاحبه کاری 

یه جای خیلی خوب 

قرار شده فردا اینا خبر بدهند چه ساعتی برم 

اا الان مرددم 

اونجا من مطمئنم فامیلیم  رو نگفته بودم 

حتی ادرس رو که حدودی پرسید یه خیابون پایین تر گفتم 

اما دیدم اونجا مدیر با یه همکار دیگه ش داشتن یواشکی صحبت میکردن و فامیلی منو بلد بودن

به روی خودم نیوردم که بگم شما از کجا منو میشناسید 

اما خیلی فکر کردم تا حالا ندیده بودمشون 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد