زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

شبکه مجازی

شبکه مجازی کلی حس بد گرفتم الانم یه حس ترس و اضطراب دارم 


یه آهنگ گوش دادم از حسین فخری مداحی خنجر بر لب حنجر 

ازش ترسیدم یه وایب ترسناک داد بهم


تشییع اون خانواده بیرم سه تا دختر و مادر رو دیدم  که با اون ازدحام جمعیت و تو شب هم بود و کلی ناراحت شدم روحشون شاد 


یه تیکه از یعنی فیلم دیدم درباره معدن زغال سنگ که چندین سال پیش توی انگلستان فرو میریره و باعث مردن بچه های مدرسه میشه چون مدرسه سر راهش بوده اونجا که معلمه از پنچره یه کوه زغال  سنگ رو میبینه که با سرعت داره میاد و فقط به بچه ها میگه همگی برید زیر میز تا بچه ها این صحنه ترسناگ رو نبینند و یه چند ثانیه بعد معلم و بچه ها میرن زیر چندین تن زغال سنگ 


یه فیلم دیدم انیمیشن  درباره جنگ جهانی دوم که بر اساس واقعیت بوده و نویسنده اون رو برای عذرخواهی از خواهرش نوشته بوده که نتونسته از خواهرش مراقبت کنه و داستان یه خواهر  و بردار که پدر و مادرشون میمیرن و پسر تنها باید مراقب خواهرش باشه که بر اثر سوءتغذیه و اینا خواهر کوچولوش میمیره   خیلی تلخ بود


رفتم خونه مادرم درباره یه همسایه گفت که تازگی شوهره مرده و دو تا بچه کوچیک داره و درباره غصه اون خانواده گفت چون خانمه رو میشناختم خیلی اعصابم خراب شد .



و اینکه یه اتفاق دیگه هم افتاد و یه فامیل  از شهرمون اثاثیه ش رو برد و یه شهر دیگه زندگی کنه .اینم  غمگین شدم .


کلن جمعه وایب خوبی نداشت و الانم میترسم بخوابم .استرس گرفتم .


نظرات 2 + ارسال نظر
شادی جمعه 27 مهر 1403 ساعت 20:09 http://Manrabekhan.blogsky.com

سلام عزیزم
والا دیدن یکی از این چیزا که نوشتی و برخورد باهاش کلی استرس به ادم وارد می کنه.
یکم فیلم قشنگ ببین و به خودت استراحت بده. حیفه اعصابت رو داغون کنی.

سمیرا شنبه 21 مهر 1403 ساعت 02:35

شبت بخیر عزیزم

مرسی گل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد