ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دلم میخواست صبحا که بیدار میشدم واسه شوهرم صبحونه میذاشتم میرفت سر کار عاشق شوهرهای بازاری یا تولیدی لباس بودم یا شوهر میوه فروش . منم یه بسته گوشت از فریرزر میذاشتم بیرون. بعدش قرمه سبزی میپختم. موهامم بلندم رنگ شده بود
میرفتم بازار با پس انداز و پولایی که شوهرم بهم میداد واسه خودم بازم طلا میخریدم لباس میخریدم میرفتم توی مغازه آرایشی رژ لب و ریمل میخریدم و خریدای خونه رو میکردم با هویج گل درست میکردم مرباش میکردم ترشی گل کلم درست میکردم . بدون درد سر هم بچه دار میشدم و چهار پنج تا بچه داشتم .نزدیک خونمون هم چند تا فامیل بود عصر به عصر میرفتیم خونه همدیگه
. ولی کل زندگیم همیشه استرس بی پولی درس و و شغل و متلک و درگیری با خانواده و تحقیر شدن توسط پسرا و درگیر زندگی تو محله پایین شهر و الانم که زندگی مستقل دارم درگیری با شوهر و تنهایی و بی پولی و بی بچه بودن و پوچی ..
دلم میخاد حداقل برم یه کارخونه کار کنم حداقل یه کم حقوق هاش بیشتره
اما متاسفانه راهش خیلی دور هست و با پا درد و کمر درد که میگیرم نمیتونم کار سخت یا نیمه سخت انجام بدم .
کاش میشد رها کرد و رفت