زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

دلم چی میخواد

دلم انجیر زرد میخواد 

دلم پیتزا میخاد 

دلم قلیون با دختر خاله هام رو میخاد

دلم هویج بستنی میخواد

دلم نان کنجد با هندونه و پنیر و گردو تازه میخواد

دلم کتلت برشته با خیارشور میخاد 

دلم بادمجون سرخ شده با ریحون میخاد 

دلم دو مشت پسته میخاد

فعلن همینا 

الان از حقوقم هنوز پول دارم میتونم هر کدوم رو بخوام تهیه کنم 

اما یه زمانی که اوضاع خراب بود و مثلن هوس یه غذا میکردم تو ذهنم تجسم میکردم که دارم یه پیتزا بزرگ جلو رومه و دارم میخورم 

از جلو ابمیوه ای میرفتم میگفتم تو ذهنم 

یه لیوان بزرگ آب هویج برا خودم میریختم و دو لپی تجسمی میخوردم 



عکس

یه خاطره که از چهار یا پنج سالگی یادمه

 یه خانمی اومده بود تو محل ما عکس میگرفت میرفت چاپ میکرد و عکس رو میداد و پولش رو تحویل میگرفت .

 خونه همه رفت و عکس میگرفت 

اما از من عکس نگرفتن 

من تو عکس همسایه ها هستم .

اما تو عکس های خودمون نیستم.

مادرم با خواهرم ژست گرفته بودن تا خانمه ازشون عکس بگیره 

مادرم نگفت من دو تا  دختر دارم باید تو عکس باشن 

یا منو بشونه کنار خودش و خواهرم یه عکس سه تایی بگیریم 

منم هی می پریدم این ور اون ور و میخواستم تو عکس باشم 

نمیذاشتن تو عکس باشم .

منم به عالم بچگی موقع عکس دستم رو دراز کرده بودم .که تو عکس باشه

تو عکس مادرم کنار خواهرم نشستن با لباس های مهمونیشون 

اون کوشه یه دست دختر هست  .

مالک

چرا تو فیلم زخم کاری همه زن ها عاشق مالک هستن .؟؟

و امیدوارم خون حاج عمو پایمان نشه و این مالک به سزای کارش برسه .


شب اربعین

خونه برادرم یه راه کوچیک به خونه همسایه ش داره یعنی اونا بالا هستن این پایین از سرکار رفته خونه دیده یه کم وسایلش جا به جا شده یعنی چند تا تعییر کوچیک بعد دقت میکنه میبینه عه ۵ تا تن ماهی  نیست 

یه شامپو خارجی و یه کرم چند تا نوشابه و چند تا وسیله مثل این  و میفهمه بچه ها همسایه از اون دری که بین خونشون هست از لای نرده ها اومدن تو خونه این   و این وسیله ها رو برداشتن 

اینم به باباشون گفته و از صبح جنگ و دعوا 

اخرشم باباهه چند تا تن خریده و روغن و دو سه تا نوشابه 

آورده به این داده .

حالا این که میخاد فردا یکی رو بیاره نرده ها رو محکم کاری کنه 

اما  دلم برا بچه ها میسوزه اینقدر دزد 

آینده میخای چکار کنی 

دست بچه ها کوشی های خوبه مادرشون همش کلی طلا داره 

ماشین خوب همه چی دارند اخر بچه رو دزد بار بیارند 

یه بارم بخاطر یه اتفاقی اومدن خونه من 

 تو خونه یه جایی دارم پول صدقه توش میزارم دیدم  پول اسکناسی ها 

نیست .فکر کردم مورچه برده بدهد به یکی 

اصلن به اینا شک نکردم بعدن متوجه شدم مورچه اصلن به اون پول دست نزده و تنها کسی که اومد خونه من بچه های اون بودن .



خاطرات فروشگاه

عصر کلید دست من بود هنوز مغازه های اطراف کامل باز نبودن .

رفتم در فروشگاه رو باز کردم .

سیستم ها رو روشن کردم و اومدم بشینم یه آقایی اومد .

یه کم نگاه کرد و گفت لباس خواب دارید ؟؟ لباس خواب برا خانم 

و ذهن من یه دفعه شروع به توهم زد 

و من افتادم تو شک 

ایا این مزاحمه یا مشتری ؟

اصلن منظورش از لباس خواب چیه؟

گفتم نداریم

و رفت 

یعنی دلم  قشنگ ریخت .

از مشتری های اینطوری خیلی میترسم.....


یه نفر از آشنا های صاحب کار چند تا کار آورده بود یعنی مرجوع کنید

گفت اسمم رو بزن سیستم این کارا رو کم کن 

دیگه دیدم خیلی کاره گفتم باید خودشون بیاد .

گفت اخه میخوام کارت بکشم 

گفتم اوکی مشکلی نیست کارت رو بگشید اومد بهش میگم 

با یه حالت مسخره گفت بلدی پول بگیری  اما نمیتونی بزنی سیستم .

انگار پولش میرفت تو جیب من .

منم جواب دادم بله کارت بلدم بکشم .

آخرشم کارت نکشید گفت میرم  تا خودش بیاد .

حسابش هم فکر نکنید ملیونی بود نه ۱۴۰ یا ۱۲۰ هزار تومن میشد .


شام برنج ساده داشتم از سرکار گفتم یه دونه کوبیده بگیرم 

با برنج بخوریم  یه کبابی پیدا کردم آقای دو نفر بیکار بودن 

رفتم گفتم یه کباب میخواستم.

یه نگاه انداخت گفت فقط یکی 

گفتم بله 

اقاهه گفت یه کباب نمیزنم.

با اینکه زغالش  تقریبا روشن بود 

ضایع شدم خخخخخ

مورچه میگه حق داره زغال گرون شده بخاطر یه کباب صرف نداره 

زغال روشن کنند .


فیلم از سرنوشت رو میبینم حسرت یه رفیق خوب رو میکشم 

رفیق های من تا میگی سلام 

یا پول قرض میخان 

یا بهت استرس میدن

یا میخان بیان خونت 


حالت دیگه ندارند