زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

دیوار

سال قبلی یه کم جنس دستم بود یه خانمی از دیوار باهام دوست شد .

گفت امانی بده دستم فروختم پولش رو میدم.

یه کم ازم گرفت 

و دیگه هر بار برا پول تماس گرفتم قسم و ایه که فعلن ندارم.

و اگه میشه تماس نگیر شوهرم نمیدونه  من اینکار رو میکنم .

خودم پول دستم اومد بهت میدم جنس ها رو هم به خواهر و زن داداشش و اینا قسطی داده بود اونام حالا یا پول نمیدادن یا کم میدادن .

منم دیدم چاره ای جز صبر ندارم یا پول و جنس رو رفته فکر میکردم .بعد یک سال تازه دو سه بار تیکه تیکه واریز زده و تقریبا تسویه کرده .

اینم مدلی که من کار کردم.

یکسالی طول کشید تا به پولم رسیدم .

بازم خدا رو شکر که پولم رو پس داد .

دلم یه خوراکی خوشمزه میخاد اما نمیدونم چی 

یه چی شیرین 




برم خونه مادر مورچه

امشب یکی دو ساعت دیگه شب نشینی میخام بریم خونه مادر مورچه

دختر و پسراش همه رفتن مسافرت و مادره تنهاست.

وقتی تنها میشه زن خوبی میشه .



چای تلخ

دارم پریود میشم 

از کجا میدونم ؟

چون بعد این همه سال خودم رو میشناسم که از لحاظ روحی چند روز قبلش داغون میشم و بدن درد هم میگیرم .الان هم  داغونم  به زور اومدم سرکار 

با یه حال خراب از اینکه این ماه هم پریود شدم.

و یاد بچه افتادم 

کلن امروز از دیشب این حس مادر نشدنم اومد تو ذهنم .

تو فکر و خیال از اینکه چرا و به کدوم گناه باید زندگیم اینقدر خالی باشه.

خدایی اگه بچه دارید قدرش رو بدونید این یه امتیاز مهمه که فعلن خدا نصیب ما نکرده.

اونقدر امروز غصه خودم که سردرد گرفتم.

من برم یه کم اهنگ گوش کنم ببینم حالم اوکی میشه 

میدونم یعنی مطمئنم اوضاع درست میشه منم مادر میشم حالا چه بچه خودم چه بچه دیگه ای اما تا اون روز دلم آشوبه 




پنج شنبه هم تموم شد

صبح رفتم باشگاه 

تصمیم گرفت روزای فرد برم بلکه مجبور بشم صبح زود از خواب بیدار بشم 

بعدش رفتم خونه مادرم یکی دو ساعت نشستم و اومدم خونه لباسم رو عوض کردم رفتم سرکار 

اول که دو ساعتی برق نبود 

و خیلی بدن درد گرفته بودم اونم بخاطر باشگاه بود یا اینکه زیاد پیاده روی کردم بودم

رسیدم خونه مورچه سیب زمینی و بادمجون سرخ کرده بود 

یه کم خودم و افتادم تو رختخواب نمیتونم تکون بخورم .

اخر هفته هست بیاد اموات 

صلوات به روح علی انصاریان پسر خوبی بود اون قدیما  اون پیج قبلیم چند تا پست هام رو لایک کرده بود.

صلوات به روح پدر بزرگم پیرمرد اونقدر نوه داشت  فکر نمیکنم اسم ما رو دقیق میدونستن .

برا شوهر خاله م  و........


خیلی های دیگه 

یه دورانی هم خیلی قدیم په پسره شمارم رو به دست آورده بود 

بهم تلفن میزد  و میخاست دوست بشه هی تماس  می گرفت حالا یادم نمیاد چی میگف .

اما چون حدس میزدم شمارم رو  ممکنه از کجا آورده باشه هر چی میگفت حضوری نمیرفتم یه چند وقت  بعد تماس نگرفت تا اینکه یکی از دوستاش تماس گرفت گفت من خواستم بگم فلانی مرده

تصادف کرده 

فلان جا هم خاکش کردن 

دیگه باورم نشد .گفتم چرت میگی .

اما چند روز بعد که مسیرم به اون قبرستان افتاد رفتم اون قسمتی که 

گفته بود دیدم بله

خاکش کردن و سنگ براش گذاشتن و......

اونجا از عکس روی قبر تازه چهره ش رو دیدم .

یه حسی یاسی داشتم. 

نمیدونم چرا امشب یادش افتادم 

روحش شاد 




شاید رفتم باشگاه

امروز ساعت ده بیدار شدم 

خونه رو جاروبرقی کشیدم و یه چی درست کردم خوردم.

بعد رفتم خونه مادرم یه یک ساعتی نشستم و به حرفاش گوش دادم .

وقتی مریض میشه همه رو متهم میکنه صد بار گفتم فلان جا نرو وقتی میری و میایی مریض میشی بعد بازم میره ..بهش گفتم تقصیر خودته وقتی سالمی قدر نمیدونی و خودت رو میندازی تو چاه مریضی که با سختی هم در میایی 

.بعد رفتم باشگاه محل سر زدم وزنم ۶۷۸۰۰ خیلی وقته رو این عدد هستم  با اینکه چاق نیستم اما اگه مثل قبلنا سبک بودم خیلی خوب میشد .

بدنسازی ثبت نام کردم البته شهریه ندادم گفتم جلسه اول تسویه میکنم 

حالا نمیدونم کلاس روزای زوج برم یا فرد

شهریه رو پرسیدم اول فکر کردم میگه صد تومن گفتم چه ارزونی شده 

بعدن متوجه شدم ۳۰۰ هست .

الانم سرکار رو صندلی تو یه مغازه نیمه تاریک نشستم چون برق هاش زیاده یه کلید بزنم کلی لامپ روشن میشه فعلن هم تو کوچه و خیابون خبری نیست گفتم بزار ۵ به بعد بشه لامپ ها رو روشن کنم .