زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

تجربه

دیروز  از صبح تا شب تنها تو فروشگاه بودم .

مسئولش و بقیه مسافرت و این طرف و اون طرف بودن .

و من قبول کردم تنها فروشگاه رو اداره کنم.

خودم رو به چالش کشیدم ببینم میتونم تنها فروشگاه بچرخونم. 

مسافر تو شهر ما هم زیاد اومده واولش خلوت بود اما از یازده به بعد کم کم شلوغ شد و دیگه اونقدر شلوغ پلوغ شد من فرصت نمیکردم جواب به خیلی ها بودم اما در کل از خودم راضی بودم.بعدشم سیرابی گرفتیم با مورچه رفتیم خونه مادر مورچه و سه تایی شام خوردیم.


درباره من

چند روز پیش دیدم یه نفر درباره م پست گذاشته 

اسمی از من نبرده بود 

اما کامل مشخص بود که اون آدم که ایشون صحبت کرده من هستم .

چون وضع اوکی ندارم 

چون با مورچه بحث دارم  .

چون حمایتگر ندارم.


پس زندگی درستی ندارم و بچه تو این زندگی معنایی نداره


حرفاش از یه جهت منطق هست 

درسته 

من خیلی خیلی بهتر از ایشون  متوجه شرایط هستم .

اما بازم آرزوی یه خانواده سه نفره یا حتی بیشتر برای خودم و شوهرم دارم

آرزو میکنم حتی تو این شرایط که حتما  هم بهتر میشه 

خدا فرزندی بهمون بده.

دل ما هم شاد بشه.


توضیح بیشتری هم نمیدهم 

اشتباه من بود که از سفره غذام و یا صد تا چیز دیگه تو وبلاگ نوشتم .

اگه اینجا رو بازم خوندی پستی که نوشتی رو پاک کن یا رمزدار کن  من راضی نیستم.

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً

أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ «1» وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ «2» الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ «3» وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ «4» فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً «5» إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً «6» فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ «7» وَ إِلى‌ رَبِّکَ فَارْغَبْ «8


بعد از هر سختی آسانی هست 




همه چیز  حتی بند صندل را

از خداوند  بخواهید...

که اگر خداوند آن را میسور نکند

میسر نخواهد شد.

 

 

از جان و دل یقین دارم به این حدیث

که کوچکترین امور هم باید از کسی که سازنده همه چیز است در این جهان خواست.

او را باور دارم و از او می خواهم.

نور و خیر از خدای عالم برای همه طلب میکنم 



سلُوا  الله  کلِ شَی حتی الشَسع فانِ الله ان لم یُّیسره لَم یَتَیَسر.

همه چیز  حتی بند صندل را

از خداوند  بخواهید...

که اگر خداوند آن را میسور نکند

میسر نخواهد شد.

 

 

از جان و دل یقین دارم به این حدیث

که کوچکترین امور هم باید از کسی که سازنده همه چیز است در این جهان خواست.

او را باور دارم و از او می خواهم.

از بین مانکن ها

وقتی میرم کوچه مسی سرکار

فروشگاه کسی نباشه 

یه صندلی رفتم گذاشتم پشت  مانکن های ویترین  و از بین مانکن ها کوچه و مغازه های روبرو رو نگاه میکنم رفت و آمد مردم و......یکی از مغازه هایی که 

میتونم ببینم یه فروشگاه لباس بزرگه لباس مردانه که یکی از برند های معروف ایران هست .و خود فروشگاه تولیدی داره و خودش لباس ها رو میدوزه .تولیدی بزرگی دارند 

همیشه نگاه که میکنم  و به این فکر میکنم چه کارایی میکنه که اینقدر موفق شده .

صاحبکار فروشگاهش تقریبا جوون هست.

دقت کردم  تو فروشگاه سجاده انداخته داره  ته مغازه ش نماز میخوند

تا حالا از نزدیک ادم پولدار ندیده بودم نماز بخونه 

چرا ذهنیتم این هست که وقتی کسی پولدار باشه نماز نمی خونه 

درسته نماز معیاری برا شناخت ادم ها نیست .اما واقعن پولدار ها انگار نماز میخونند و فقرا دیگه نماز نمیخونند