از صبح افتادم دنبال کار دیروز هماهنگ کرده بودم که برم برا صحبت
با اسنپ رفتم و کلز منتظر شدم تا مسئولش اومد و فکر کنم خوششون نیومد و گفت تماس میگیریم
از اینجا با یه جای دیکه هماهنگ کردم گفتم ادرس پیامک کنید بیام
ادرس رو زدم اسنپ دقیق تو محل یکی از آشنا ها بود مجدد تماس گرفتم چک کردم دیدم بله دقیق اون کوچه هست و کفتم نمیتونم بیام حالا برم و بیام اینا من رو میبینند باید جواب پس بدم .حوصله آشنا ندارم
یا جای دیگه هم پیدا کردم از چهار تا ۱۱ شب حقوق چهار تومن
دیگه حساب کردم تا برسم خونه نزدیک دوازده هست دیدم نمیصرفه
الانم اومدم خونه مادرم با پاهای ورم کرده از پیاده روی
دغدغه مالی داره منو میکشه اما مورچه با اون قد و هیکل اصلن زیر بار کار نمیره و دنبال کلک و نقشه کشی هست
میخام یه بخشی تو وبلاگم داشته باشم درباره اخلاق مورچه هم اخلاق خوب هم اخلاق بد بعد بیام همش رو بخونم ببینم کدوم اذیت بیشتری میشم و چطور درستش کنم
یکی از کارای روی مخ مورچه فیلم دیدن هست .هر موقع خونه باشه هر فیلم سینمایی یا نمایش خانگی اومده باشه رو حتما میبینه .مافیا و زودیاک و ال و بل یعنی فیلمی نیست که ندیده باشه اونم با جزییات یعنی اگه بره آب بخوره دو دقیقه و برگرده حتما فیلم رو برمیگردونه که ببینه اون دو دقیقه که نبود نکنه فیلم اتفاقی افتاده که این ندیده باشه حتی اگه بهش غز نزنم تیتراژ فیلم ها رو هم می بینه. هر روز هر روز دو یه تا فیلم به خورد ادم میده فیلم های بی مزه و بی کیفیت ایرانی که خود بازیگرانش فیلم ها رو بعیده خودشون ببینند .
هر چی هم بخواهی فیلم نبینی نمیتونی چون خونه اونقدر بزرگ نیست که بتونی از فیلم فرار کنی .
دیشب داشت یه فیلم ترسناک میدید صدای فیلم ترسناک بود گفتم این چیه کمش کن و شروع به توضیح کرد گفتم تعریف نکن نمیخوام بدونم چیه
ترسناکه اذیت میشم .اما هی ادامه داد و گفت ترسناک نیست .گفتم برا تو ترسناک نیست من میترسم .و آخرش دعوا شد لعنتی خودش نمیرسه فکر میکنه پس ترسناک نیست .
چطوری این مشکل رو حل کنم .
دلم میخاد خونه ساکت باشه .
اینقدر سرو صدای فیلم و اهنگ چرت و پرت توش نباشه .
فیلم هایی که یا وقت تلف کردن هست یا باعث استرس هس اما مورچه خودپرست متوجه نیست و به راه خودش ادامه میده
شروع کردم تو برنامه دیوار دربه در کار میکردم
دیگه از یه جایی امسال باید شروع کنم .
دلم نمیخواست برم سرکار چون هنوز کمرم درد میکنه و ممکنه نتونم درست کار کنم اما خب اینکه بمونم خونه باعث آسیب به روانم میشه.
اخ اگه ماشین داشتم میرفتم اسنپ کار میکردم .ساعتش دست خودم بود
روزه هم نتونستم بگیرم چون سحر خواب موندم .
خونه مادر مورچه دعوتم
میدونید اینجا خیلی خوشحال میشم چون مادرش دستپختش خیلی خوبه و علاقه به غذا زیاد داره بخاطر همین همیشه اینجا پر از خوراکی هست.
غذا که پختش رو زیاد بلد نیستم و درست میکنه .
کلن اگه دختراش هم نباشن دیگه خوووبه
البته چون چند سال باهاش قهر بودم الان بیشتر بخاطر اینکه قلبی راضی بشم ازش وقتی میرم اونجا ذوق میکنه .
میترسه برای اتفاقی بیفته من ازش ناراضی باشم اون دنیا خدا پدرشو دربیاره