اون پرنده که عید پیداش کردم مریض هست یعنی از اول مریض بود و یه چشمش قرمز بود رفتیم یه دارو گرفتیم براش زدیم چند روز خوب بود از دیروز توجه کردم چشمش داره کور میشه دیگه هم نه آواز خوند نه پرواز کرد خیلی ناراحتم میخام ببرم دامپزشکی چیزی این طفلی رو ببینه
من خیلی از پرنده و اینا میترسم اینم بخاطر اینکه گربه نخوره اوردم تو اتاق
و گرنه من هیچ گاه اسیر کردن حیوون ها رو دوست ندارم .
نفری یه صلوات بفرستید این طفلی کور نشده باشه و دکتر بتونه سالمش کنه .
حدود هشت سال یا ده سال پیش من یه جایی میرفتم که اونجا پر بود از افرادی که تازه مسلمان شده بودن و از کشورهای دیگه اومده بودن شهر ما درس بخونند یا آداب اسلام رو یاد بگیرند خانم هایی از کشورهای پاکستان هندوستان آلمان و....بعضی تنها بعضی با خانواده
خب اغلب هم میتونستن حدودی فارسی صحبت کنند .
اونجا من با کلی آدم دوست شدم بودم و از جمله یه خانمی که اگه اسمش رو گذاشته بود آمنه...البته الان شک دارم اسمش رو درست یادمه یا نه بین فاطمه و امنه بود
امنه تازه مسلمان از کشور چین بود یه خانم حدود چهل و خورده ای لاغر و ظریف مثل چینی ها تند و فرز توی چین پزشک بوده که بخاطر اسلام ول کرده کارش رو اومده بود ایران
اعتقادات مذهبی خوبی هم داشت .اسلام واقعن براش شیرین بود و کلی از اسلام مطلب میدونست که من که از اول مسلمون بودم نمیدونستم.
داستان از اینا بود چون زبان چینی و فارسی و فکر میکنم انگلیسی بلد بود
و اون موقع رابطه تجاری و سیاسی ایران و چین هم خیلی ازش اخبار میاومد
بهش خیلی شرکت ها و صنایع پیشنهاد کار میدادن .اونم نه مبالغ کم مبلغ ها خیلی زیاد زیاد با کلی مزایا و بهش التماس کاری میکردن بیاد مترجم بشه.
اما این قبول نمیکرد
یه بار بهش گفتم امنه برو خیلی خوبه چرا اینهمه پول رو نادیده میگیری .
میگفت وقت ندارم میخام مطالعه کنم درباره اسلام و از اسلام بیشتر بدونم .
اگه برم سرکار دیگه نمیتونم برم دنبال دین .
هر روز هم صبح بیدار میشد یا حرم بود یا یه امامزاده چیزی پیدا میکرد میرفت اونجا برا خودش میچرخید .
دیگه بعد که نرفتم دیگه نتونستم ببینمش آخرش رفت از ایران یا هنوز ایران هست .
اما جالبه که یه نفرایی پیدا میشن با شغل خوب پزشکی و خونه و زندگی رو ول میکنند میان یه کشور غریب دنبال اسلام
صبح برنامه دیوار رو چک کردم کار مناسبی امروز نبود یکی دو تا ظرفشور میخواستم که من اصلن سرعتم پایین هست و کار که تند تند بخوان نمیتونم انجام بدم .یه مورد نگهداری از سالمند خب من تجربه اینکار رو هم ندارم و نمیتونم اعتماد کنم برم خونه مردم شب بخوابم .یه ادمین بود تماس گرفتم ادمین حرفه ای میخواست و خیلی سوال و پرسش کرد دیدم خیلی حساسه گفتم ببخشید نمیتونم بیام ..یه لامپ بود من قبلن این رو رفته بودم اما ادرسش رو نتونستم پیدا کنم دست از پا دراز تر برگشتم دیگه دیدم فایده نداره رفتم از یه عمده فروشی یک میلیون از پولی که پس انداز گرده بودم و نگه داشته بودن برا عمل لباس خریدم ...زیاد نتونستم بخرم اما کارای خوبی گرفتم .دیگه الان پام درد میکنه دقتی بهتر بشم عکس بگیرم بزارم این ور و اون ور برا مشتری
اینطوری که قیمت ها داره میره بالا
دیگه کار سه میلیون چهار میلیون به درد من نمیخوره بابد کار با درامد دلاری پیدا کنم.برم تو یوتیوب کانال بزنم بلکه اون طوری درامد داشته باشم
کارایی که بلد هستم فقط حرفه ای فتوشاپ میتونم آموزش بدم.
یا برم مثل قدیم لباس بیارم بفروشم
کدوم بهتره ؟؟؟
فانتزی شغلی من داشتن یه کارخونه پاک کن هست از این پاک کن های فانتزی و کیوت درست کنم ..یه زمانی هم دوست داشتم کارخونه شکلات سازی چارلی رو داشته باشم .
اما حیف اینا فانتزی هست و من در به در دنبال کارم
کارخونه دمپایی هم هست اگه بخوام کار کنم اما اونجا بعضی همکارا مرد برا کشور دوست و همسایه هستن با اینکه نژاد پرست نیستم اما وجودی نمیتونم قبول کنم.تازه من قبلن سه دوره کوتاه کارخونه دمپایی رفتم حقوقش هم خوبه اما خیلی محیطش کثیف و آلوده هست الان وسواس گرفتم نمیتونم تو محیط های چرک کار کنم حتی پولش خوب باشه بودی رنگ شدید هم میاد تو دمپایی
یه صلوات بفرستید مشکل کار همه بیکاران حل بشه ممنون