زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

حسرت

ایرانیان ملتی پر از حسرت هستند. بزرگ ترها حسرت زمان قدیم رو می خورند که بین کشورهای دیگه ارج و قربی داشتند. ما حسرت آزادی نسل گذشته رو می خوریم. حسرت آزادی های کوچیک و ناچیز نسل جدید. و نسل جدید حسرت زندگی در امکانات اروپا و آمریکا رو... یه عده هم هستند که حسرت می خورند چرا زمان جنگ نبودند و شهید نشده ند! در هر صورت ماها کلا وجودمون پر از حسرته...اختلاف طبقاتی موجود باعث حسرت فقیر به غنی می شه. غنی ها هم حسرت زندگی هایی رو دارند که هرگز تجربه نکرده ند... بله ایران کشور حسرته. اما وقتی از کشور خارج می شی و زندگی های عادی خارج از کشور رو می بینی باز هم بیش تر حسرت می خوری.

.. من به جای همه ی کسانی که می شناسم و نمی شناسم،به جای همه دخترانی که پیش از تجربه ی عشق و عاشقی شوهرشون دادند و بچه به بغل شون کردند.به جای زنان خونه داری که به خاطر شوهر درس نخوندند و پسرای سربازی که وسط بیابون خدمت می کنند و اصلا نمی دونند چنین چیزایی وجود داره...من به جای همه ی این آدم ها،به خاطر تمام این چیزها حسرت می خورم و حسرت خواهم خورد.البته حسرت های شخصی خودم هم که دیگه جای خودش داره و اینقدر زیاده که ساعتها بنویسم هم کم هست .

البته شاید منم دارم پیر میشم چون بیشتر حسرت های منم مربوط با گذشته هس 

دلم میخواست مثل اون قدیم ها که خونه خالم همه جمع میشدیم بازم جمع بشیم و بگیم و بخندیم ..اما الان با حسرت بهش فکر میکنم به خاله و شوهر خاله ای که چند ساله فوت شده ..یه کم از متن بالا برای گربه ایرانی بود 

افراطی گرایی در حرم

میدونی من قبلن خیلی میرفتم حرم حضرت  معصومه 

اونجا  پر بود از آرامش برام 

اما از یه سالی به بعد از ورودی ها مامور گذاشتن به اینکه داخل کیف   وسایل شخصی رو  بگردن ..

و زنانی مشغول جستجو در کیف ها  و   جیب ها شدن 

وای به روزی که  یه  رژ لب توی کیفت بود نمیذاشتن رد بشی و تا رژ لب رو توی  سطل نمیانداختی  اجازه عبور بهت نمیدادن .

من از اون سال  دیگه شاید یکی دو بار رفته باشم 

چون اینکه بخواد کسی کیف منو بخاطر پیدا کردن آیینه و رژ بگرده برام سخت اومد ..

توی حرم حتی نباید کرم به صورتت زده باشی اگه زده باشی حتما باید پاک کنی ..

واقعان اگه این اسمش  افراط در دین نیست پس چیه ؟؟؟

به چه اجازه ای وسایل شخصی ادم رو می‌گردید 

حصرت معصومه  شخصن دلم برات تنگ شده اما تا موقعی که در انحصار افراطی گرا ها باشی نمیتونم بیام بهت سر بزنم .

باشد که همه رستگار شوند و جامعه یاد بگیره برای زن ارزش قایل باشه و از رژ لب توی کیف خانم ها نترسه .




روزمرگی

این ماه یه هدف خوب داشتم که تونستم امروز به سرانجام برسونم ...


گریه

اومدم اتاق بالا نصف شبی کلی گریه کردم 

فقط به یا دلیل چرا من مادر نشدم 

دلم یه بچه میخاد ...

توی تنهایی ها گریه میکنم 

به مردم میگم من راضیم  با این سرنوشت 

اما یه بچه میبینم  اشکم درمیاد 

یه زن

به عنوان یک زن 

از اینکه تو ایران دنیا اومدم .

خیلی برا خودم متاسفم 

کاش یه زن روشنفکر اروپایی بودم .