زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

اسنپ

امروز با دوستم سوار اسنپ شدیم 

یه دفعه سر اینکه ما کارتن داشتیم و با دوستم دعوا کرد و گفت ماشین برا بار نیست شما اگه میگفتی بار داری من نمی‌اومدم 

دوستم هم جوابش رو میداد اینم تقریبا سنش بالا بود قاطی کرد 

وسط راه 

جاده شهرک صنعتی بودیم از اون جاده ها که هر هزار ساعت یه ماشین رد میشه 

وایساد گفت پیدا بشید 

گفتم آقا برو من بیشتر پرداخت میکنم بعد بار ما زیاد نیست .

لج کرد گفت بریزید پایین من دیگه نمیرم 

دیگه پیاده شدیم و داشتیم پیاده می شدیم  یعنی تقریبا پیاده شدیم 

گفت  سوار شید 

گفتم برو اقا 

ما خودمون یه کاریش میکنم 

دوستم هم شروع به ناله نفرین کرد 

گفتم ولش کن بزار بره 

کارتنمون رو نمیداد میگفت باید سوار بشید 

دوباره سوار شدیم 

و گفتم لطفن با هم حرف نزدید 

دعوا نکنید تا ما برسیم 

دیگه پیرمرد تا یه مسیر غر زد 

بعد ما جواب ندادیم ساکت شد .

از ترسمون که دوباره دعوا نکنه ما رو من نزدیک مغازه بابام پیاده شدم .

و کارتن ها رو بردم  اونجا گفتم این الان سرکوچه نگه میداره و تا ته کوچه باید بار به دست برم.

گذاشتم تو مغازه عصر برادرم با ماشین آورد 

براش تو اسنپ گزارش نزدم 

گفتم شاید خرجی داره میده و از کار بیکار نشه 

اما اینهمه فحش دادی اینهمه توهین کردی کم مونده بود ما رو بزنه 

بخاطر کارتن 

خب تو که دیدی اول سوار نمیکردی 

ما گفتیم کرایه بیشتر میدهیم 

وسط جاده دو تا خانم  رو پیاده میکنی 

یه چی افتخار کردی ؟؟؟

انگار انسانیت از بین رفته بود .





نظرات 1 + ارسال نظر
خانوم ف چهارشنبه 25 بهمن 1402 ساعت 00:51 http://khanomef.blogsky.com

عزیزم وقتی شما گزارش نمیدی به اسنپ ینی اون طرف رو هار تر کردی واسه پاچه گیری از مسافر بعدی !
کار ایشون بد بوده کار شما بدتر

من ادم عذاب وجدانی هستم اگه گزارش میزدم دیگه همش فکرم درگیر میشد الان خرجی داره نکنه زن و بچه ش بی‌پول باشن نکنه کار من باعث بشه این بیکار بشه و نکنه......
اخر مسیر عذرخواهی کرد دیگه ما بخشیدیمش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد