امروز تونستم به غذا خوردنم دقت کنم
ذهنم پراکنده بود بخاطر همین فیلم نگاه نکردم
عصر رفتم باشگاه و کلاس هاش رو چک کردم احتمالن برم کلاس یوگا
بعد رفتم کتابخونه و دو تا کتاب درباره یوگا گرفتم چند نکته جالب داشت اینجا یادداشت میکنم.
اول بهتره یوگا صبح زود انجام بشه یا قبل از خواب
دوم معده سنگین نباشه یعنی دو ساعت بعد صرف غذای سبک یا چهار ساعت بعد از غذای سنگین
نیم ساعت بعدش هم غذای سنگین نخوریم و اگه خواستبم تنقلات بخوریم ۱۵ دقیقه بعدش باشه
یوگا ترجیحا توی زمان های مشخص باشه
پابرهنه بهتره
و در دوران قاعدگی هم انجام نشه .
نکته دیگه ای بود بعدن مینویسم فعلن از کتاب این نکات رو متوجه شدم .
صد تومن هم بادام خریدم .
یه روغن سیاه دانه هم خریدم روغن سیاه دانه باریج تقریبا معتبره و از اون مدل فیک ها نیست .
به فاطمه هم تلفنی صحبت کردم گفتم میخام شبا زود بخوابم چکار کنم ؟
گفت خودت رو خسته کن .
امیدوارم از امروز سبک جدیدی از زندگی رو انجام بدم
اول اینکه به حرف های دیگران اهمیت ندهم خب من باهاشون حرف میزنم اونام چرت و پرت میگن و اگه کسی حرفی زد که ناراحت شدم بدون خودخوری جوابش رو بدهم گوشی رو زدم رو حالت پرواز و فقط تلفن خونه که تعداد محدودی ازش شماره دارند ارتباط برقرار کنم .
دوم برای کسی دل نسوزانم هر کسی خدایی داره که حتما قادر مطلق بهش کمک خواهد کرد
سوم رژیم رو رعایت کنم .امروز برم بیرون بادام بخرم.
لطفن لطفن لطفن کم نیار و آین کارا و کارایی که تو ذهنم هست رو انجام بده
امروز هوا خیلی گرم بود قشنگ از آسمون انگار آتیش میاومد .
از گرما جرات نکردم برم پارک تو خونه موندم .
بادمجون سرخ کردم بزارم فریزر
لباس شستم
و یه فیلم دیدم فیلمی بنام دختری که کتاب میدزدید .فیلم متوسطی بود
خیلی خوشم نیومد از فیلم
یه کم هم درباره تاریخ ایران تو اینترنت سرچ کردم و کلی مطلب جالب خوندم.
از فردا هم دیگه گوشی صد درصد خاموش میشه .دیگه دوستام رو دوست ندارم.
شاید فردا هم رفتم باشگاه
برم باشگاه اگه از حال و هوای خوشم اومد ثبت نام میکنم .
فیلم سقوط هیتلر رو دیدم روایت دو سه روز آخر زندگی هیتلر بود
به نظرم فیلم بسیار جالبی بود و بازی هاشون عالی بود مخصوصن بازیگر نقش هیتلر بسیار باور پذیر بازی کرد .
بعدم گوگل کردم دیدم بازیگر سویسی بوده که الان فوت شده .
هیتلر باعث مرگ حدود ۵۰ میلیون آدم بوده و کلی خسارت به شهر ها و کشورها زده اما علاقه مند به بچه ها بوده و باهاشون مهربون بوده .
در عین خشونت مهربون بوده.
سزای آدم هایی مثل هیتلر چیه ؟؟؟
عصر رفتم پارک تو آفتاب کمی که بود نشستم خیلی خوب بود .
دوستم من رو دید بابت حرف و رفتارش بابت اون رو که من و مورچه ناراحت شده بودیم عذرخواهی کرد و گفت شب متوجه رفتارش شده و اون موقع تا صبح خوابش نبرده و گفت نکنه دلتون شکسته شده باشه و خلاصه که من هم گفتم مشکلی نیست و فراموشش کن .
اما کلن میخام خط تلفنم رو خاموش کنم اگه خانوادم کارم داشتن تماس بگیرند تلفن خونه ..
دیگه میخام از آدم ها جدا بشم و خسته شدم از این دوستایی که هستن
حداقل تا اون موقع که کامل اون روز رو فراموش کنم .
دیگه اینکه دنبال درخت چنارم تو شهر مون چرا یه درخت چنار نیست
میخام برم زیر درخت چنار یا بید مجنون بشینم اما با تحقیق که کردم فقط توی یه بیمارستان شهرمون چناره و بید هست
بیمارستان خیلی نزدیکم هست عصر شاید رفتم تو حیاط بیمارستان درخت هاش رو ببینم ...حیاط بیمارستان کلی درخت داره عصر یا میرم اونجا یا پارک
دیروز مورچه برام یه بلوز و شلوار خرید دادم خیاطی آستینش رو برام درست کرد لباس قشنگیه ..
آهان یادم افتاد اون پرنده فروشی هم برم پرنده هاش رو تماشا کنم.
زندگی رو دوباره قشنگ میکنم و با غم مبارزه میکنم
از آدم هایی که ناراحتم کردن دوری میکنم و از عالم خوبی و صلح و دوستی رو طلب میکنم