ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دیشب تا پنج صبح بیدار بودم
از این پهلو با این پهلو میشدم
بلند شدم یه کم راه رفتم
نشستم
موبایل بازی کردم اما خوابم نمیبرد که نمیبرد
لامصب تا پنج فکر و خیال زندگی ولم نمیکنه .
آخرش نمیدونم چطور خوابم برد ه بود .
بیدار شدم یه چرخی زدم رفتم کتابخونه پیش اون خانم که داره از شوهرش جدا میشه و هر روز از خونه میزنه بیرون تو کتابخونه و باشگاه و امامزاده
می مونه تا شب بشه .
خواستم ببینم میتونم کمکش کنم که متوجه فقط مشکلش رو پول و گذشت زمان حل میکنه .
یه تجربه جالب اینکه ویترین فروشگاه رو من عوض کردم .
کسی مغازه نبود منم شروع کردم یه طرح دادن و هی عوض کردن مدل ها و اخرشم یه ویترین نیمه قشنگ زدم .یه جاهاییش هم که خیلی بالا و دور بود دیگه دستم نرسید عوض نکردم.از خودم راضی هستم .
صبح میخام برم شیک بخرم خیلی دلم شیک میخاد .