زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

دوشنبه ۱۸ تیر

امروز صبح رفتم سرکار 

روز اولم بود حالا نمیدونم بمونم یا نه 

قبلن هم اینجا کار کرده بودم اما اونقدر مورچه برا این صاحب کار و بقیه ش حرف در میاورد و  انرژی منفی فرستاد که اومدم بیرون 

الان دوباره رفتم اونا هم تا گفتم بیام قبول کردن 

بعد از کار رفتم خونه مادرم تا اومدم یه چای بخورم برق ها رفت 

و خونه شون سریع گرم شد و دیدم برق ها رفته و خیلی گرمه 

برق نمیاومدم 

اومدم خونه خودم 

یه دو سه تا سیب زمینی سرخ کردم با غذای دیروز برا شام خوردیم .

الانم منتظرم چایی م سرد بشه 

دو روز هم هست هوا شهر خیلی گرد و خاکی هست 

یعنی نمیشه نفس بکشی