زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

جمعه

اول که نت رو روشن کنم 

به ترتیب تمام پیام رسان ها رو میرم 

الان بخاطر دانشگاه و امتحانها اول ایتا رو چک میکنم ببینم خبر جدید جی گذاشتن یا تو گروه با بچه ها صحبت میکنم 

بعد میام گوگل نی نی سایت و بلاک اسکای و بلاگفا 

بعد فیلتر رو روشن میکنم میرم تلگرام و اینستا 


امروز دیدم مادرم برام پیام داده یه کم نوشته ش افتاده بود 

درباره نیکی به پدر و مادر 

باز نکردم 

اما دیدم چند تا پیام شده گفتم ببینم چی فرستاده 

بله تمام پیام ها

روضه و داستان هایی درباره احترام پدر و مادر 

نفرین پدر و مادر 

و......

گوش نکردم همون اولش رو دانلود کردم متوجه شدم چی میکن

یه احساس بدی پیدا کردم 

هنوزم باهامه

باور شاید نکنه که بهترین فرزندان رو داره 

یکی از یکی مظلوم تر هستیم .

اونقدر زمان مجردی حرص دادن 

همیشه همه بدبختی هامون برا خودمون بود 

نه حمایتی نه چیزی 

بعد توی رویا خودشه 

میگه فرزند بابد پای مادر ش رو ببوسه 

نمیگه خودش چه محبتی با ما داره و کرده این توقع ها رو داره 

خودش سالی یه بار دوماد رو دعوت نمیکنه 

بعد توقع داره دعوت کنیم و بهترین پذیرایی کنیم .

شاید هم من دارم اشتباه میکنم.

اما وقتی جایی محبت نکنی نمیتونی از طرف مقابل توقع محبت کنی 

هی 

تف به این روزگار 

وجودم رو غمگین میکنه 

اینکه یه حس غذاب وجدان به ادم میده

دو سه روز قبل عید غدیر رفتم به بابام گفتم عیدی بهم بده 

عیده 

به رو خودش نیورد و گفت عید نشده 

فردای عید رفتم گفتم عیدی بده 

مادرت سید بوده حالا که فوت شده عیدی بده

اول که نداد 

اصرار کردم یه ده تومنی اونم خودش از کسی عیدی گرفته بود 

یا ده تومن دیگه م گذاشت روش داد.

چی میشد یه صدی یا پنجاهی بدی 

دست دخترت 

هی نگم بهتره 


از خدا از صمیم قلبم میخام که کمک کنه یا ادم خوب انتخاب بشه بلکه 

بتونه اقتصاد ایران رو درست کنه .

ایشالا که خیره