زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

بچه های دانشگاه

کلاس خیلی خلوته دختر ۴ تا هستیم و بقیه اقا هستن

امروز  یکی از استاد ها نیومده بود با بچه ها رفتیم پارک نزدیک دانشگاه 

دو تا متاهلین دو تا هم مجرد 

یه کم حرف زدن و کلی اصلاعات از زندگیشون دادن 

نوبت من شد گفتن چند سالته ...جواب ندادم و گفتم من به سنم حساسم 

چی باید میگفتم اونا اخرای دهه ۷۰ هستن بهشون میگفتم من اول ۶۰ هستم 

باهاتون کلی تفاوت سن دادم .نگفتم سن رو 

بعد گفتن شوهرت چکاره هست .؟

خب اینم نگفتم چون مورچه کاری نداره 

و اگه یه شغل دروغی میگفتم بعدن ممکن بود یادم بره و اونا فکر کنند من دروغگو هستم 

اینم پیچوندم و جواب ندادم .

خلاصه هر چی پرسیدن از این سوال‌ها بخاطر اینکه جواب جالبی نداشت نگفتم 

اونام آخرش گفتن تو خیلی نامردی ما همه چی گفتیم اما تو هیچی نگفتی .