مادرم اینا میخوان برن مسافرت یه نفر جا دارند
خیلی دلم میخواد باهاشون برم
چون به امید مورچه باشی صد سال دیگه م جایی نمیبره
اما میترسم بهشون بگم من میام
اخه اون بار قبلی مادرم پشت سرم گفته بود اگه این بیاد من نمیام
این شوهر داره بدون شوهر کجا بیاد .
الانم میترسم بگم غش و ضعف کنه و نزاره برم باهاشون
باید فکر کنم برم خوش میگذره یا نه