زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

بستنی

دیشب هم طبق معمول تا خود صبح بیدار بودم و خوابم نمیبرد  ساعت پنج صبح هی دلم یه خوراکی میخواست گفتم چی بخورم چی نخورم 

رفتم تو فریزر دیدم یه بستنی هس اومدم کنار بخاری و بستنی رو خوردم دفعه اولم بود پنج صبح  بستنی میخورم ..

دوباره بعد مدتها نماز خوندن رو شروع کردم 

دیگه گفتم بین خودم و خدا خیلی فاصله نیفته 

امروز نماز هام رو کامل خوندم ..