زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

کوکو

امشب خونه خاله م رفته بودم و یکی از دختر خاله هام سگ داره سگش رو آورده بود اونجا ...خب  من هیچ وقت  جایی نبودم که تو خونه سگ باشه همیشه تو خیابون یا بیرون  میدیدم اگه خیلی خوشم میاومد ممکن بود یه دست کوچیک به سرش بزارم و اون دست رو حتما یه نیم ساعت میشستم و فکر میکردم که نجس شدم اما امشب که کوکو اومد اولهاش خودم رو جمع کردم و تو دورتری نقطه به کوکو نشستم و احتیاط کردم که نزدیک نیاد اما اخر مهمونی کوکو حسابی رفیق شدیم   کلی بازی کردیم و سک هم حیوان خداس و بی آزار..اخه چرا باید یه موجود به این با نمکی رو خدا نجس کرده باشه ..

دلم یه سگ قشنگ میخواد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.