زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

رفتم دانشگاه

ساعت دوازده ظهر رفتم دانشگاه از اونجایی که خیلی خوش شانس هستم دقیقن موقع ناهار و اینا رسیده بودم که نصف کسایی که بابد برگه های فارق تحصیلی منو امضا میکردن پخش و پلا شده بودن از جمله مدیر مالی چون ده تومن یعنی ده تا هزاری هنوز به دانشگاه بدهکار بودم و باید تسویه میشد اون نبود هر چی صبر کردم نیومد دیگه دست از پا دراز تر برگشتم توی راهم کلی باد   گرد و خاک میاومد 

توی راه یه مغازه بود جنس های  ده تومنی داره دو تا لاک و یه دستبند ازش خریدم   اومد خونه 

چند روز بود که چون همیشه بیرون بودم شام درست   حسابی نداشتیم دیگه امروز غذا پختم ...البته زیاد درست کردم برا فردا هم باشه

چون مورچه گیر داده بیا از جنس های مغازه م عکس بکیر و کانال بزن 

دلش خوشه الان که اینترنت رو به هم ور کردن اینترنتی  فرختن  سخت شده 

حالا فردا میرم مغازه مورچه یه کم عکس بگیرم دست از سرم برداره..