زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

سلام

اون روز که رفتم سر کار اولش بیکار بودم و کاری نبود گفتم چه خوب اینجا میشینم و یه کم حسابداری میخونم هنوز اینو نگفتم یه دفعه کلی کار سرم ریخته شد منم خیلی وقت بود با کامیپوتر اونجا کار نکرده بودم استرس گرفته بودم  مگه تموم میشد بالاخره ساعت یک و نیم اینا تموم شد  

و اومدن خونه استراحت کردم و عصرش رفتم کلاس حسابداری 

تو راه برا خودم گوشواره و لاک خریدم 

فردا اگه خواب نمونم میخام برم دانشگاه سابق مدارک فارق تحصیلی م رو بگیرم از اون موقع که درسم تموم شد دیگه گذرم اونجا نیفتاد ..

از بچه های دوره ما فقط لیلو هست که ادامه داد و الان فوق میخونه بقیه که یا ازدواج کردن یا رفتن سرکارایی که ربطی به درسشون نداشت ..