زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

کار اجباری

اومد لپ تاب رو بدم برام برنامه هلو نصب کنه گذرم افتاده به یکی از کارایی که قدیما می‌اومدم سر کارش ..

یه دفعه گفت ما یکی از بچه هامون پاش شکسته تو رو جون عمه ت تو بیا اینجا وایسا تا اون یه کم بهتر بشه  و بیاد

هر چی گفتم من کار دادم میرم کلاس ..

سخته بیام 

قبول نکردن و منو انداختن تو رودربایستی  که حتما بیام 

حالا فردا چه گلی به سرم بگیرم ..

من هی میام تصمیم بگیرم نرم سرکار نمیزارید که ....