زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

دلم باز بچه میخاد

مورچه مریضه و از ساعت ده برق ها رو خاموش کردم  تا مورچه بخوابه 

و از اون موقع تا الان فکر بچه افتاده تو ذهنم کلی سایت بالا و پایین کردم و کل گوگل رو زیر و رو کردم درباره  به سرپرست گرفتن یه بچه 

کلی خاطرات و داستان ها خوندم همه جا دنبال یه نشون بودم از کجا میشه راحت بچه اورد بهزیستی شرایطش خیلی سخته البته حق میدم 

اما کاش یه قانونی تصویب میشد این راه هموار تر میشد 

یه فکر افتادم برم یه خانواده که بنا به دلایلی بچه نخوان رو پیدا کنم .

کودکشون رو بدن به ما 

زندگی ما هم شاد بشه 

و تمام تلاشمون رو برا خوشبختی بچه خواهیم کرد 

خدایا زندگی ما رو هم شاد کن 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.