زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

روزمرگی

از سر کار لخ لخ کنان رفتم یه مغازه یه بسته نان بخرم و تا اومدم بگم نون دارید دیدم یه پسر نوجوون هست که داره نماز میخونه اونم تا دید مشتری داره تند تند شروع کرد به ادامه نمازش منم دیدم دیگه این که بخاطر من داره رگباری نماز میخونه بزار حالا که نان نداره یه چی ازش بخرم یه شیشه خیارشور با چند تا کیک خریدم و  اومدم خونه

اقای مورچه تو چرت بود و شام نخورده گرسنه بود غذا گرم کردم البته از نذری  دیروز  بود  با یه تن ماهی خودم تن ماهی خوردم اقای مورچه هم غذا رو فیلم دیدیم یه کم جمع و جو کردم ....حالا اقای مورچه خواب منم بعد اینستا گردی.  و اینا برم  یه طرح داریمم  ببینم میتونم تو فتوشاپ بکشم 

عاقا من ناراحت بچه ها هستم که مدرسه ها میخان باز کنند تو این کرونا  به 

من خودم بچه ندارم اگه داشتم هرگز نمیراشتم فعلن بره مدرسه اگه کرونا هست برای همه هست بچه چه گناهی کرده که اسیر برنامه زیری های غلط و غلوط بعضی ها باید قرار بگیره

نظرات 1 + ارسال نظر
taraaaneh پنج‌شنبه 13 شهریور 1399 ساعت 06:05 http://taraaaneh.blogsky.com

منهم اگر بچه کوچک داشتم نمیفرستادمش مدرسه. ولی خب پدر و مادرها فکر میکنن وقتی مدرسه بازه و بچه های دیگه میرن، بچه شون عقب میمونه اگر نره. کاش تعطیل میکردن مدرسه هاررو.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.