دیشب یه شب خیلی سرد بود یعنی میدونم شهر سردردم وجود داره اما این آب و هوا خیلی برا ما تعجب آور بود کاش میتونستم برای همه حیوانات یا ادمهای بیپناه کاری کنم توی این سرما
بعد از صبحم گرسنه بودم چیری هم که دوست داشته باشم هم نداشتیم هی منتظرتونم آقای مورچه بیاد بره خرید کنه اونم اوف خیلی دیر گفت میاد
منم رفتم توی این سرما بیرون یعنی یخ زدم
تو مغازه هم هر چی قفسه ها رو دیدم دلم هیچی رو نمیخواست دلم یه خوراکی خوشمزه میخواست
مثلن یه ظرف آش یا حلیم خودم هم که بلد نیستم درستش کنم یعنی بلدم اما اونقدر بد مزه میشه که خودم هم خوشم نمیاد
رفتم اسنب فود هم گشتم اونا که این دو تا رو داشتن خیلی خیلی دور بودن
بی خیال شدم
خداااا دلم اش و حلیم و کوکوسبزی و یه روسری و یه کفش و کوله پستی و برم دندانم رو کامپوزیت کنم و موهای سرم شفا بگیره و یه خونه باغ و دو تا ادکلن اصل که بوش مست کنه و عینک دودی و یه مسافرت خارجی و برم جزیزه بالی و .........و کنارش مشکل ناباروری حل بشه و یه بچه سالم و مهربون و .....دلم میخواد..
راستی برای ناباروری این هفته رفتم یه دکتر سنتی خانم که خیلی خیلی ازش تعریف شده کمرم و لیوان انداخت و کلی دارو داد نمیدونم چی میشه اما خب گفتم ایشونم امتحان کنم .
نمیدونم دقیق امروز بیست و شش هست یا بیست و پنجم
چند روز پیش خانم ص که یکی از بچه های کارگاه هس گفتم حالم بد هست و بی بی چک زدم مثبت شده از صبحم حالت تهوع دارم ما هم بهش گفتیم چرا نشستی خب الان که اول صبحه و کار زیاد نیست بیا برو آزمایش بده و تا موقعی که تعطیل بشیم جوابش اومده اولش گفت نه اما بعدش چون کاری هم نبود و آزمایشگاه دو تا کوچه بالاتر هس رفت ازمایش داده و برگشت خلاصه اینکه باردار بود و مبارکش باشه
چون اونم مثل من خیلی وقت بود تو فکر بچه بود خیلی خیلی شاد شده بود
و گفت یکی دو ماهه که میره یه جایی که یه خانم داروی گیاهی میده و اینا و خودش میگفت رفتم اونجا مشکلم حل شده
نگم براتون من حسووووووود وقتی متوجه بارداری شدم یه حس تلخی گرفتم چقدر حسودم شد اما یه کم بعد خودم رو جمع و جور کردم و امروز خودم ادرس گرفتم و رفتم بلکه منم مشکلم حل بشه
اولن خیلی درد داشت خیلی دردم اومد یه دویست تا مریضی هم گفت داریو باید کم کم همش رو درست کنی که حدود ۳ ماه میشه
خدا کمک کنه به منم و منم و همسرم هم بتونیم یه خانواده شاد بشیم
اصلن نمیدونم توی عنوان ها چی بنویسم
نمیدونم چکار کنم واقعن
اونقدر فکرم خرابه که نگو وووو
موهام شوره زیاده شده یکهفته هس اومده تو ی مخم و گفتم تا قبل عمل باید من این موها رو نرم و لطیف کنم بدون موخوره و شوره
شامپو گرفتم افتادم به جونش و خودم هم کوتاهش کرم خخخخخخ
بدون هیچ مدلی الان شده با اینکه مدل نداره اما خیلی قشنگ شده
یادمه اون خیلی قدیما که میرفتم ارایشگاه خانم که صاحب اونجا بود خودش موهاش رو کوتاه میگرد
موهاش خیلی بلند بود یه روز طی عمل انتحاری کوتاه کوتاه کرد
با اینگه من تو مجازی خیلی وقته وسیله میفروشم اما امروز برا بار اولم بود که توی یه پیجی سفارش اسکراپ و دوسه تا کار دیگه دادم
یعنی کسی باورش نمیشد من اینهمه لباس برگشتم تو مجازی اما هنوز خودم خرید مجازی نداشتم و برای اولم بود.
خیلی وقته که توی وبلاگ هیچی ننوشتم
زندگی که میگذره و هنوزم ذهنم درگیر هست
یکی دو ماه دیگه بابد برای عمل اقدام کنم اونقدرررر میترسم از بیهوشی که حد نداره میگم یه دفعه برم زیر تیغ و به هوش نیام یه موقع
آخی به خودم
اگه بمیرم که خیلی مظلومانه مردم یا کلی زحمتی که توی این دنیا کشیدم
حتمان آقای مورچه یه یک ماهی یه لباس مشکی میپوشه و بعدش میره سرشو با کار گرم میکنه تا یه زن جدید پیدا کنه
بقیه هم همین طور
فقط خواهرم و مادرم بنده خداااا برام جیغ بگشن
ای خدایا چه کنم میگی نرم عمل که حالم جور نمیشه برم عمل که زیر عمل نمیرم استرس میکشه منو
البته رفتم از این کلیپ های انگیزشی دانلود کردم گوش کنم یه مقدار روحیه بگیرم
هیوا میره کلاس فنگ شویی البته آنلاین
دیگه اونقدر از فنگ شویی گفت که چند روزه افتادم با جون خونه و دارم تر تمیزش میکنم و وسایل که نمیخوام ر میریزم بره یا میدم به اینو اون استفاده کنند .خونه خیلی خلوت شده .همیشه خونه خلوت دوس داشتم
الانم مثل فیلم مادر که اون خانم مسن قبل مرگش همه کارهاش رو کرد حتی قند مراسمشم شکست و بعد مرد منم یه سری کار دارم که انجام بدم
که اگر رفتم اون دنیا کاری نداشته باشم که زحمتی باشه برای دیگران .....
دو سه روز نمیدونم چمه همش دلشوره دارم یعنی من همیشه خدا دلشوره دارم اما بعضی وقتها بیشتر دلشوره دارم .هفته قبلی تا هشت شب سر کار بودم و شب هم سفارشهاز اینترنتی رو بسته بندی میکردم وقتی میخوابیدم دوازده شب هم رد شده بود و صبحم که سر کار خدا نمیدونی چقدر خسته شدم تو این هفته امروز جمعه تا ظهر خوابیدم خیلی چسبید
بعد خونه که تو یه هفته به هم ریخته بود رو جمع و جور کردم
ناهارم که آقای مورچه روز قبل زود اومد بود خونه غذا درست کرده بود همون رو گرم کردم.
دو هفته دیگه یه تبلیغ بزرگ براز پیجم گرفتم این مریم رو خیلی دوسش دارم و خوشحالم که قبول کرد بهم تخفیف داد امیدوارم تا اون موقع یا کم پیجم سرو سامون بگیره
توکل با خدایی که گفته از تو حرکت از من برکت