زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

آیا همه اینطوری هستن؟

فکر میکنم تو یه دنیا ماتریکس گیر کرده باشم واقعن 

یه دنیایی که ما مجبور شده ایم کار کنیم و سختی بکشیم  و ناراحت باشیم 

تمام ادمهایی که میشناسم ناراحتن حالا کسی نگه دوستات  افسرده  ن نه من با ادمهای مختلف صحبت میکنم 

خلاصه این دنیا ماتریکس رو من تا سه چهار سال پیش اصلن نمیشناختم اما یه دفعه همه چی  عوض شد

مخصوصا از بعد  فوت خاله و صد برابر بعد فوت شوهر خاله م 

چقدر آدم  میشناختم که فوت  شدن انگاری هزار سال هست که زنده م 

هر جایی رد میشم یکی بوده که الان نیس  

کاش میشد از این مدل زندگی دراومد 

تمام انتخاب‌های  زندگی با خودمون بود 




شنبه س

مرغ ها رو گذاشتم تو آب تا یخش باز بشه و برای فردا زرشک پلو درست کنم  ..آقای مورچه همچنان مریض هست و از زیر پتو سفارش رزشک پلو با مرغ رو صادر کرده...

گفتم قرار شده برای یه خانم که تو خیابون نزدیکشون هست لباس رو ببرم

یه ساعت بعدش بنابه دلایلی پشیمون شدم و بهش پیام دادم که شرمنده من نمیتونم بیارم دم درب  امیدوارم درک بفرمایید خلاصه اینکه کنسل شد 

 دو سه تا سفارش گرفتم و برای فردا انشاالله براشون ارسال میکنم  


شنبه

امروز تو پیجم با یکی صحبت کردم بچه خیابان باجک بود و خانم اونجا زندگی می‌کرد و چند دست لباس سفارش داد و منم از دهنم پرید گفتم برات میارم سر کوچه تحویل بگیر ...حالا که اینهمه باهام هماهنگ کرد مشکل اینه که من خجالت میکشم ...روم نمیشه برم حضوری مشتری ها رو ببینم فقط مجازی میتونم ...امیدوارم با این خجالتم کنار بیام 

سریال زخم کاری هم تموم شد و مالک مرد کارگردان تو سیزده قسمت ده نفر رو کشت چهار پنج تا قتل یه خودکشی  یه تصادف 

نمره من به این سریال هشت از ده هست 

منتظر فیلم درخت گردو هستم میدونم غمگینه دلم یه فیلم غمگین میخواد که باهاش زار بزنم

یه روز دیگه

امروز آقای مورچه همچنان مریض بود و تو خونه موندن و براش غذا و اینا درست کردم ..صد تا کارم داشتم اما خب نرفتم بیرون

نمیدونم چرا عادت دارم هر روز یه جا برم یه روز که نرم حوصلم سر میره 

برای عکاسی پیج لباسم  مقوا بنفش خریدم که زیر لباسها بگذارم اون عکسایی که گرفتم خیلی خوبه اما  هنوز حرفه ای نشده 

امیدوارم روز به روز عکسام بهتر بشه

شب نویس

قرار بود هفدهم با یه بلاگر برای تبلیغ از یک و 

ماه و نیم پیش هماهنگ بودم برای تبلیغ پیجم  اما این دو سه روز آخر نظرم عوض شد و کنسل کردم اما فکر کردم حالا اگل بخوام کنسل کنم اذیت کنه اما تا گفتم گفت اوکی و شماره کارت گرفت مبلغ رو  فردا برگردونه 

خانم یا شخصیتی بود و از این مدل بلاگرا که زیاد شدن نبود  اما فکر کنم بازخوردی نسبت به هزینه ای که میگیره  خوب نباشه دیگه حالا کنسل شد 

برم دنبال یه جای خوب برای تبلیغ باشم بلکه درآمد اوکی بشه

آقای  مورچه همچنان مریض هست امروز بابای مورچه اومد و بهش سر زد 

میگم برم یه پیج لباس کودک هم بزنم 

خوب هست ؟