زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

شب قدرم تموم شد

این ماه رمضون با اینکه خیلی نتونستم روزه بگیرم هم داره تموم میشه 

هر سه شب قدر هم اونقد  خسته بودم و فکرم مشغول بود که دعایی چیزی نتونستم بکنم 

همیشه یه دفتر داشتم که دعا ها و ارزوهام رو مینوشتم اما امسال حسش رو اصلن نداشتم



۱=خدایا آمرزش میطلبم برای اموات پدر بزرگها ومادربرزگ و عمو و شوهر عمه و خاله و شوهرش و بقیه که اسماشون رو نمیتونم بنویسم


۲=خدایا ازت میخام اقتصاد خوب بشه   دل همه شاد باشه تا نسل بعدی سالم و خوب بزرگ بشن 


۳=خدایا ازت میخوام خانواده هایی که بچه ندارند رو بهشون بچه بدی 

به صدیقه و زن پسر عمه و مظلومی و الهام و همسایه و 

خودم هم یه بچه سالم و خوشکل و باهوش میخام


4=کار خوب و پرسود برای همه جووون ها محمد و پسرای علیزاده و احمد و پسر اقا مقدم ...



5:خدایا مریض ها و بیمارها رو شفا بده کمکشون کن . این دختر کوچولو فامیل رو هم شفا بده و کمکش کن کمکش کن که نمیره  برای دلی دعا میکنم 


۵=خدایا همه رو از بلایا دور کن 




فعلن اینا باشه بعدن میام اضافه میکنم 

شب نوزده قدر ۱۴۰۱

شاهت نزدیک دو شب هست هنوز نتونستم حتی از جام بلند بشم برم یه وضویی بگیرم یا نمازی دعایی بخونم

هیچ اونقدر پاهام درد میکنه که نگو 

از خودم بدم میاد از خود خودم نتونستم مادر بشم 

نتونستم یه  کار درست حسابی بکنم 

نتونستم با خدا دوست بشم 

نتونستم راه درست رو پیدا کنم 

فقط غم  و ناراحتی و تنهایی 

خدایا چطوری باید ازت خواست که کمک کنی .

یه جوری شده که اگه تو اکسپلور یه بچه ببینم سریع گریه م میگیره.

خدایا این غم رو از دلم از بین ببر 

ما رو لایق یک خانواده کن 

بزار ما هم طعمش رو بچشیم به آسانی 

فرزند که یا سلامتی بیاد و نور امید زندگی باشه .

خدایا ازت طلب میکنم و منتظر معجزه ت هستم 


اولین بار

با اینکه خیلی وقته تو دنیای مجازی خرید یا فروش انجام دادم 

اما اگه جایی لازم میشد که برم یه چیزی بخرم میرفتم سر خیابون و به عابر بانک  کارت با کارت  میکردم 

اما امروز عزمم رو جزم کردم و اپلیکیشن بانک مربوطه رو نصب کردم 

و برای بار اول ۲۵ هزار به یه حساب واریز کردم. 

اولش فکر کردم خیلی سخته اما بعدش دیدم چرا من زودتر این کار رو انجام نداده بودم ‌.

.


روزمرگی

امروز چهارشنبه چهارم ماه رمضان ۱۴۰۰ البته اگه اشتباه نکرده باشم

کار از  بک شنبه شروع شد یعنی یکی دو روز هم توی تعطیلی ها رفتم‌ اما به صورت رسمی از ۱۴ فروردین سر کارم 

چون کار بیشتر حالت حضوری شده و مسیرش عوض شده و اینکه دانشگاه ها هم باز شده خیلی بچه ها دیگه نمیان .

اتاق منو زهرا توی طبقه بالا هست  اونم چه طبقه بالایی هزار تا پله میخوره تا برسی بالا 

چون پله هم زیاد داره کسی حوصلش نمیکشه اینهمه پله رو بیاد بالا مگر اینکه یه کار خیلی مهم داشته باشه 

دو روزه  هم هست که روزه گرفتم  دو روز اول رو نگرفتم چون فکر میکردم طاقت نیارم اما خدا کمک کرد این یکی دو روز رو روزه گرفتم اما به سختی 

خدایا کمک کن بهم به تمام کسایی که مشکل و چالشی تو زندگیشون دارند کمک کن .

به مستاجرا به گرسنه ها به بیکارها 

حتی به کسایی که عقل ندارند عقل بده

خدا دلخوش میخوام ازت یه بچه سالم خوشگل و موشگل میخام 

دلم میخاد مادری کنم 

کمکم کن ...کمکم کن 


سال جدید اومد

یه کم مونده بوده بود سال تموم بشه و سال جدید بیا با مورچه دعوا شد 

اونم چه دعوایی  

اخ خدا کلی دلم سوخت  چرا نمیشه یه روز خوب زندگی کرد 

الان جوری شدم که اگه حرفی بزنه چون حوصله دعوا ندارم فقط میگم درسته 

درسته 

درسته


باید برای سال جدید باید فکر کنم 

چکار درسته 

برم یا بمونم

نه راه پس دارم نه راه پیش