زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

کلید

صبح بلند شدم برم سرکار 

لباس پوشیدم و رفتم دم در دیدم کلید تو جیبم نیست 

کیف رو بکرد این ور اون ور فایده نداشت پیدا نمیشد 

اومدن لباس رو دراوردم دنبال کلید همه جا رو زیر و رو کردم حتی یه کلید زاپاس م داشتم اونم پیدا نمیشد 

دیگه بیخیال کار شدم چون هم دیگه دیر شد هم اینکه خب کلید نداشتم میرفتم بیرون  تا مورچه شب بیاد خونه کلی  تو خیابون علاف میشدم 

منم رفتم بالا عکس  کارایی که میخواستم بزارم کانال رو گرفتم 

دیگه آسمون تاریک شد دیدم عه کلید افتاده زیر پادری و من ندیدم بودم 

با اینکه صد بار اون محدود رو دنبال کلید کشته بودم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.