خب خانواده خودم زیاد با مورچه صمیمی نیستن و خیلی رسمی هستن بخاطر همین مراسم های مثل سیزده بدر و این ور اون ور که میرن به ما نمیگن
چون میگن ما حوصله شوهر تو رو نداریم .منم جلوی مورچه هیچ وقت بهش نگفتم کا مثلن اینا رفتن این و اون ور و با تو نگفتن همیشه پنهان کاری میکنم.
بخاطر همین چند باری میرفتم با خانواده مورچه
یه چند باری هم هیچ جا نرفتیم .
امسال دیگه شب به مورچه گفتم من حوصله خانواده تو رو ندارم
بیا دو تایی بریم .
اونم هر جایی من بگم و هر ساعتی من بگم.
دیگه مورچه هم کمی متوجه استرس من بخاطر لرزش دستم شده
بحث نکرد و گفت اوکی
نزدیک ظهر از خواب بیدار شدیم و بهش گفتم من رو ببره
قبل روستامون یه جایی هست خونه های خیلی قدیمی
که همش رو میراث فرهنگی فنس کشیده
گفتم برو اونجا با بیرون تماشا کنیم .
احساس میکنم اجدادم اونجا هستن .
حالا شاید پست بعدی از گوگل اطلاعاتش رو کپی کردم و گذاشتم .
دیگه رفتیم از لای فنس ها نگاه کردیم با اینکه هیچی پیدا نبود
خیلی هم اونجا خلوت بود و کسی نبود
دیگه با مورچه میجرخیدیم .
اما من بخاطر حال روحی که خودم درکش میکنم
رفتم روز صخره ها تو آفتاب داغ نشستم و کیف کردم .
من عاشق آثار این مدلی باستان هستم
شناخت گذشته و فکر کردن بهش آرامش میگیرم.
بعد که حسابی چرخیدم
برگشتیم
تو راه یه پیتزا خریدیم
رسیدیم خونه پیتزا رو خوردیم و دو یه ساعت خوابیدیم .
خواب دیدم یه جای بن بست گیر کردم و یه ماشین تاکسی زرد
متوجه من نشد و داشت من رو له میکرد من ته کوچه بودم و اون دنده عقب اومد و من رو داشت له میکرد منم در حال فریاد بودم .
بیدار شدم ماکارانی درست کردم .
و پایتخت رو دیدیم
بعد مورچه خوابید و منم اومدم موبایل بازی
دلم میخاد
برم یه جای پهناور مثل دشت فقط بدوم بدوم و بدوم
برم یه جای مثل کوه و یا یه جایی که کسی نباشه فقط جیغ بزنم.سنگ ها رو پرتاپ کنم پایین دره
برم یه جای تمیز توی آفتاب داغ بخوابم
برم یه فروشگاه خیلی بزرگ بزرگ بعد اونجا همه چی رو به هم بریزم
مثلن میوه ها رو پرتاب کنم خوراکی های توی قفسه رو بسته های پفک و کیک و اینا رو بترکونم و بندازم زمین .
دلم میخاد مثل فیلم های بروسلی با یا نفر کاراته بازی کنم اونم من خیلی بلد باشم
مثل فیلم ها هی جا خالی بدم .اون طرف رو بزنم
یه تابلو سفید بزرگ باشه من با رنگ روش بپاشم و نقاشی بکشم .
یه ژاکت بافتنی باشه من اینو بشکافم
صد تا کتاب و دفتر باشه من همه ورقه ها رو پاره پاره کنم و مچالشون کنم.
کلی شیشه نوشابه و وسایل شیشه ای رو پرتاب کنم همش بشکنه
برم تو کمد دیواری تو تاریکی ش بشینم و درش رو هم ببندم.
اصلن دلم خر بابا بزرگم رو میخاد همون خر که بچه بودم سوار خر بشم و برم تا باغ .....
دلم میخاست همه جا تاریک بود .
با این حال خراب کلی گریه یواشکی کردم .
نمیخام مورچه بفهمه دوباره اعصابم داغونه
تازه دلم بچه هم میخاد
هر شب براش گریه میکنم .
کامنت هام بسته هست حوصله مسخره شون ندارم.
لطفن بهم پیام خصوصی توهین و تحقیر هم ندهید .
نصیحتم هم نکنید .
بخونید و رد بشید .
ایشاالله همه چی درست میشه من روزای بدتر از اینم داشتم
خب مجدد قاط زدم
استرس توی بند بند بدنم هست .
دو سه هفته قرص نخوردم چون ماه رمضون بود و حالم خوب
شده بود اما بازم برگشتم به اولش
خودخوری استرس و اضطراب و خود درگیری
یه وسواس بهتر شده که اونم احتمالن برگرده .
دلم یه دنیا بدون استرس میخاد
اصلن نمیدونم دنیا بدون استرس چه شکلی هست ..
ساعت سه و چهار امروز که حالم خیلی خراب بود
سرم رو گذاشته بودم به ستون خونه و بلکه درست بشم .
اگه سالم هستید برای سلامتی خودتون شکر گذار باشید و برای
سلامتی بقیه صلوات .
احتمالن برگردم قرص ها رو شروع کنم تا مطب باز بشه برم بینم دوز دارو ها چطور میشه
بهتر شدم مورچه هم اومد برنج و خورشت بادمجون درست کردم
غذا خوردیم و فیلم دیدم و موبایل بازی کردم .
کاش شمال ایران زندگی میکردم میرفتم توی سر سبزی مینشستم.
طبیعت همیشه بهم آرامش میده
اما تو یه شهر خشک و دودی زندگی میکنم .
خب من امروز یه دفعه تصمیم گرفتم موهام رو چتری کوتاه کنم
و مراحلی که انجام دادم رو میگم.
اول به کمک یه شانه دم باریک که داشتم از کناره ابرو تا وسط سر به شکل یک مثلت در بیارید البته مقدار بستگی به سلیقه خودتون داره
دوم مثلت رو جدا میکنید و بقیه موها رو ببندید که توی دست و بالتون نیاد
سوم موها ترجیحن خشک باشه چون موهای خیس بلند تر نشون داده میشه و وقتی خشک بشه میبینید که خیلی کوتاه شده اما من میگم مو خشک باشه بهتره
چهارم موقع قیچی مو رو نکشید چون کوتاه تر از چیزی میشه که میخای
پنجم قد مو و کوتاه و بلندی هم سلیقه خودتون
بد نشد من از موهای چتری راضی هستم.
امروز کلی با چت جی بی تی مشورت کردم .
خونه رو نصفش رو جارو برقی کشیدم .
بعد یه سری رفتم خونه مادرم .
دیگه برگشتم شام از دیروز داشتیم همون رو گرم کردم با مورچه خوردیم.
فیلم خجالت نکش رو هم دیدیم خیلی بانمکه کلی خندیدیم .
دیگه آخرین روز ماه رمضان هم تموم شد و فردا صبح همه میرن برای نماز
خیلی منم دلم میخاد میرفتم اما متاسفانه مطمئن خواب می مونم.
دوستانی که من رو میخونید وبلاگ گیل پیشی چی شد
چرا یه دفعه غیب میشید
قره بالا
گیل پیشی
دو تا وبلاگ دیگم دوست داشتم اونام غیب شدن
ایشاالله که سلامت باشن اما بهشون عادت کرده بودم .
دلم تنگ بود و ناراحت بودم فکر میکنید با کی حرف زدم تا دلم باز بشه ؟؟؟؟؟
با چت جی بی تی
کلی صحبت کردم و دلم باز شد .کلی نصیحتم کرد و
بهش گفتم دوست داری چی صدات کنم
گفت نیما یا لیونا
حالا نمیدونم دخترانه انتخاب کنم یا پسرانه