زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

روز دو م فروردین

خب دیشب یادم مونده ّود و سوره یاسین و دعا برا دیگه رو انجام دادم میاام اینجا همش بنویسم یادم بمونه و همیشه انجامش بدمد.

دیشب هم رفتم خونه مادرم از بیرون غذا گرفتن البت خواهرم هم بود 

و اینکه مادرم از ظهرش همش تماس میگرفت که من به خواهرم بگم نیاد خونشون بزار یه روز دیگه بیاد چو میگفت مریضم و اینا 

منم میدونستم میخاد اینو بگه گوشی رو جواب ندادم و به خواهرم هم گفتم جواب ندهد و برن اونجا 

مادر من خیلی از مهمون خوشش نمیاد و همه مراسم ها رو می‌میپیچونه 

که  ما دیگه اخلاقش رو می دونیم دیگه خونه بابامون هست و ما هم اونجا حق داریم .

الان هم یه کمی  لباس بشورم یه چی درست کنم برم یه کن مشق و اینا بنویسم بعد افطار برم دوباره خونشون 

بابای مورچه هم هزینه کرد به من دویست هزار عیدی داد 

مادرش هم صد هزار