ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
امروزم یه امتحان داشتم خیلی سخت
اونقدر مطلب سنگین بود فقط پای آپارات بودم و نکات که تو آپارت استاده میگفتن میدیدم .
سر امتحان هم وقت کم آوردم. یعنی افتضاح بود.خیلی فرصت کم دادن هنوز درست و کامل ننوشته بودم که گفتن برگه ها رو بدهید .اگه فرصت میدادن احتمالن خیلی بهتر میتونستم بنویسم
رفتم تو دانشگاه استادش رو پیدا کردم و گفتم خواهشن اگه نمره کم آوردم ارفاق کنید من دیگه طاقت ندارم این درس رو دوباره بخونم .
توی اتوبوس داشتم موقع برگشت به خونه فکر میکردم اگه قبول نشم چطوری بخاطر این درس هی این همه مسیر رو بیام.
اما با ارفاق لب مرز قبول شدم .
خب ممنون از خدا که قلب استاد رو امروز مهربون کرده بود.
۴ تا امتحان دیگه مونده تا فکرم راحت بشه البته سخت ها رفته راحت ها مونده .