زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

از سرکار اومدم خونه

پرونده این کار رو میبندم بدلایلی  که مینویسم 

اولن بعد چند روز تازه منو آزمایشی حساب کردن فهمیدم آگهی دادن تا  نیرو دیگه هم بیا  بعدن از بین خوبان یکی رو انتخاب کنند یه جای مسخره این کار رو کرده خیلی برام زوره باید اولش بهم میگفتن

دوم کارش موادش به دستم حساسیت داده قرمز شده 

اونقدر هم سیاه میشم انگاری  تو مکانیکی کار می‌کنیم .دست و صورتم سیاه سیاه میشه 

دلیل اخر و مهم رابطه صاحب کار و اون خانمی که گذاشتن سرکارگر هر دو متاهل هستن و با هم رل شدن  خیلی از رابطه‌شان مخصوصن عشوه های دختره برا مرده بدم میا  به من ربطی نداره اما دوست ندارم تو چنین محیط هایی باشم .

از اول صبح تا اخر وقتم اهنگ با صدای بلند میزارند و اهنگ با صدای دستگاه ها قاطی میشه یه حالت سرسام میگیرم 


نظرات 2 + ارسال نظر
گیل‌پیشی سه‌شنبه 25 دی 1403 ساعت 19:05 http://Www.temmuz.blogsky.com

سلام بهار عزیز.
به نظرم تصمیم درستیه. باید محیط کار برامون آرامش داشته باشه.

سمیرا دوشنبه 24 دی 1403 ساعت 19:26

سلام عزیزم، به نظرم کار درستی میکنی، ان شاءالله کار بهتری پیداکنی، اینم یه تجربه بود. خدا بهت قوت بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد