زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

جاری جان

تماس گرفت و درباره دخانواده شوهر که اینا اینطوری و اونطورند صحبت کرد 

و خیلی ازشون ناراحت بود تازه کاری که با اون کردن خیلی بدتر از رفتاری بود که با من داشتن  

دیگه چی میشه گفت 

گفتم من دیگه باهاشون کاری ندارم دیگه م اونا رو نخواهم دید 

باورش نشد و گفت تو بالاخره میری 

گفتم نه من تمام تلاش خودم رو برای محبت کردم اما هیچ نتیجه ای ندیدم 

و آدمی هستم که تا اون نقطه اخر تلاش می‌کنم اما اگه برم دیگه کامل رفتم 

اونها اصلن منو دوست ندارند و من دیگه دام نمیخاد جایی باشم که جلوم تئاتر بازی کنند و الکی بگویند دوستم دارند اما نقاب داشته باشن .

مادرش هم مدیون من بمونه که حسرت همه چی به دل من گذاشت