ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
امروز برا دادن فرم کارورزی به دانشگاه یه سرگی رفتم دانشگاه
بعد کلی وقت اضافه اوردم گفتم یه سر برم قبرستان
سر خاک دلی
قبرستان دو تا حیاط داره که به هم راه دارند و حیاط دوم خیلی ترسناکه رو تو راه رسیدن به خاک دلی باب از اونجا رد بشی
خیلی خوف برانگیز بود مخصوص اینکه حیاط دومی هم خلوت بود
دیگه رفتم از مقبره های خانوادگی دیدن کردم
البته جرات نمیکردم تو اتاق ها بر همین از بیرون عکس هایی که به درد و دیوار بود ر میدیدم
چه آدم هایی
تو همه سن بودن
و حتی بعضی عکسا انگاری برا چهل سال پیش بود و سالها بود کسی عوض نکرده
برام لازم بود که الان که دارم روی خودم کار میکنم این صحنه ها رو ببینم.
دیگه حرص نزنم
جوش نکنم و عضه نخورم که چرا خانواده مورچه با من اینطور رفتار کردن
و بزارم پای نا آگاهی اونا
پای فرهنگ اونا
بچسبم به خودم
خودی که سالها ازش غافل بودم .
میخام مهربون باشم
آدم خوب
خدا ازم راضی باشه همینطور بنده خدا