ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
یه بیماری روانی پید ا کردم
بیست و چهار ساعت به کارای خانواده مورچه تو این سالها فکر میکنم
فکر کلاه برداری هاشون چقدر منو خر میکردن و بقیه موارد
میافتم و حرص میخورم
جای اینکه برم درس بخونم
زبان بخونم
فقط به بدن م استرس و اضطراب میدم.
دلم میخاد رها بشم از این فکر و خیال
به آرامش برسم .
اما هر راهی رفتم بازم فکر اینا دست از سرم برنمیداره.
فقط دورانی که میرفتم سرکار چون خیلی گرفتار و خسته میشدم .
فکر و خیالم کمتر بود .
الان هر چی تلاش میکنم کار درست و درمون پیدا نمیکنم.