زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

فرزند به دنیا نیامده ام

فرزندم که هنوز نیومدی تو این دنیا و اون طرف برا خودت داری می چرخی

میدونی من چقدر منتظرت هستم 

وقتایی که ما زن و شوهر دور سفره میشینیم  بعد این همه سال زندگی 

جای خالیت رو احساس می‌کنیم. 

دلمون میخواست تو هم بشینی کنارمون 

بامزه بازی دربیاری و ما تو دلمون قند آب بشه .

درسته الان یه نمه اوضاعمون خرابه 

اما همیشه که اینطور نمی‌مونه  

ما هم قسط هامون تموم میشه  و درآمدشون بیشتر میشه 

و میتونیم برای تو همه کاری انجام بدیم .

اما تو نمی‌ایی

و ما همچنان در حسرت هستیم و ظاهرشون  رو حفظ میکنیم 

و گوش هایمان رو موقع متلک و صحبت های تلخ  دیگران می گیریم

اما از دورن له هستیم

دلم میخواست اون دنیا رو ول کنی بیایی اینجا پیش خودم 

که دیگه اگه جایی رفتیم سه نفره بریم.

ما منتظریم

بیایی میبریم مسافرت ..تفریح ...

بازار 

هر جا رو بتونم میبرم نشونت میدم و تازنده هستم 

خیالت راحت که مثل کوه پشتتم


پس تا دیر نشده وتا بیشتر از این  موهای من و مورچه سفید نشده .

بیا 

منتظریم 



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.