زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

زندگی خانم و اقای مورچه

تلاش برای بهتر شدن من خانم مورچه گازی و همسرم اقای مورچه سیاه

جمعه دی ماه

اصلن نمیدونم توی عنوان ها چی بنویسم 

نمیدونم چکار کنم واقعن 

اونقدر فکرم خرابه که  نگو وووو

موهام شوره زیاده شده   یکهفته هس اومده تو ی مخم و گفتم تا قبل عمل باید من این موها رو نرم و لطیف کنم بدون موخوره و شوره 

شامپو گرفتم افتادم به جونش و خودم هم کوتاهش کرم خخخخخخ 

بدون هیچ مدلی الان شده  با اینکه مدل نداره اما خیلی قشنگ شده 

یادمه اون خیلی قدیما که میرفتم ارایشگاه خانم که صاحب اونجا بود خودش موهاش رو کوتاه میگرد 

موهاش خیلی بلند بود یه روز طی عمل انتحاری کوتاه کوتاه کرد 

با اینگه من تو مجازی خیلی وقته وسیله میفروشم اما امروز برا بار اولم بود که توی یه پیجی سفارش اسکراپ و دوسه تا کار دیگه دادم 

یعنی کسی باورش نمیشد من اینهمه لباس برگشتم تو مجازی اما هنوز خودم خرید مجازی نداشتم و برای اولم بود.


وسط دی ۱۴۰۰

خیلی وقته که توی وبلاگ هیچی ننوشتم 

زندگی که میگذره و هنوزم ذهنم درگیر هست 

یکی دو ماه دیگه بابد برای عمل اقدام کنم اونقدرررر میترسم از بیهوشی که حد نداره میگم یه دفعه برم زیر تیغ و به هوش نیام یه موقع 

آخی به خودم 

اگه بمیرم که خیلی مظلومانه مردم یا کلی زحمتی که توی این دنیا کشیدم 

حتمان آقای مورچه یه یک ماهی یه لباس مشکی میپوشه و بعدش میره سرشو با کار گرم میکنه تا یه زن جدید پیدا کنه 

بقیه هم همین طور 

فقط خواهرم و مادرم  بنده خداااا برام جیغ بگشن 

ای خدایا چه کنم میگی نرم عمل که حالم جور نمیشه برم عمل که زیر عمل نمیرم استرس میکشه منو

البته رفتم از این کلیپ های انگیزشی دانلود کردم  گوش کنم یه مقدار روحیه بگیرم 

هیوا میره کلاس فنگ شویی البته آنلاین

دیگه اونقدر از فنگ شویی گفت که چند روزه افتادم با جون خونه و دارم تر   تمیزش میکنم و وسایل که نمیخوام ر  میریزم بره یا میدم به اینو اون استفاده کنند .خونه خیلی خلوت شده .همیشه خونه خلوت دوس داشتم

الانم مثل فیلم مادر که اون خانم مسن قبل مرگش همه کارهاش رو کرد حتی قند مراسمشم  شکست و بعد مرد منم یه سری کار دارم که انجام بدم 

که اگر رفتم اون دنیا کاری نداشته باشم که زحمتی باشه برای دیگران .....

دلم شور میزنه2

دو سه روز نمیدونم چمه همش دلشوره دارم یعنی من همیشه  خدا دلشوره دارم اما بعضی وقتها بیشتر دلشوره دارم .هفته قبلی تا هشت شب سر کار بودم و شب هم سفارشهاز اینترنتی رو بسته بندی میکردم وقتی میخوابیدم دوازده شب هم رد شده بود و صبحم که سر کار خدا نمیدونی چقدر خسته شدم تو این هفته امروز جمعه تا ظهر خوابیدم خیلی چسبید 

بعد خونه که تو یه هفته به هم ریخته بود رو جمع و جور کردم 

ناهارم که آقای مورچه روز قبل زود اومد بود خونه غذا درست کرده بود همون رو گرم کردم.

دو هفته دیگه یه تبلیغ بزرگ براز پیجم گرفتم این مریم رو خیلی دوسش دارم و خوشحالم  که قبول کرد   بهم تخفیف داد امیدوارم تا اون موقع یا کم پیجم سرو سامون بگیره 

توکل با خدایی که گفته از تو حرکت از من برکت 

آیا همه اینطوری هستن؟

فکر میکنم تو یه دنیا ماتریکس گیر کرده باشم واقعن 

یه دنیایی که ما مجبور شده ایم کار کنیم و سختی بکشیم  و ناراحت باشیم 

تمام ادمهایی که میشناسم ناراحتن حالا کسی نگه دوستات  افسرده  ن نه من با ادمهای مختلف صحبت میکنم 

خلاصه این دنیا ماتریکس رو من تا سه چهار سال پیش اصلن نمیشناختم اما یه دفعه همه چی  عوض شد

مخصوصا از بعد  فوت خاله و صد برابر بعد فوت شوهر خاله م 

چقدر آدم  میشناختم که فوت  شدن انگاری هزار سال هست که زنده م 

هر جایی رد میشم یکی بوده که الان نیس  

کاش میشد از این مدل زندگی دراومد 

تمام انتخاب‌های  زندگی با خودمون بود 




شنبه س

مرغ ها رو گذاشتم تو آب تا یخش باز بشه و برای فردا زرشک پلو درست کنم  ..آقای مورچه همچنان مریض هست و از زیر پتو سفارش رزشک پلو با مرغ رو صادر کرده...

گفتم قرار شده برای یه خانم که تو خیابون نزدیکشون هست لباس رو ببرم

یه ساعت بعدش بنابه دلایلی پشیمون شدم و بهش پیام دادم که شرمنده من نمیتونم بیارم دم درب  امیدوارم درک بفرمایید خلاصه اینکه کنسل شد 

 دو سه تا سفارش گرفتم و برای فردا انشاالله براشون ارسال میکنم